کتاب دومین بهار نوشته آلیستر مک لاود با ترجمه پژمان طهرانیان، توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی
دومین بهار از دسته داستانهای دهۀ ۸۰ و ۹۰ میلادی و بخش دوم داستانهای آلیستر مکلاود در «جزیره» است. مکلاود نخستین بار با دو مجموعه داستان کوتاه «هدیۀ گمشدۀ نمکین خون» (۱۹۷۶) و «همچنان که پرندگان خورشید را با خود میآورند و داستانهای دیگر» (۱۹۸۶) به شهرت رسید. مجموعۀ داستانهای کوتاه مکلاود بعدها در کتاب جزیره (۲۰۰۰) منتشر شد. دومین بهار ترجمۀ هفت داستان از این کتاب است که نخستین بار در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی منتشر شدهاند. مک لاود با وجود اینکه نویسندهای کمکار است و کمتر از بیست داستان کوتاه و یک رمان منتشر کرده است، اما نوشتههایش مهمترین آثار ادبی قرن بیستم کانادا محسوب میشوند.
این داستانهای شخصی و جست و جوگرانه، با لحن مرثیه وار، گویای تلاشهای ادبی اگر نه عظیم اما عمیق نویسنده شاناند.
در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
در میان مردگانِ هر نسل، کسانی بودند که سگ خاکستری را دیده بودند: زنانی که مقدر بود سرِ زا بمیرند؛ سربازانی که به جنگهای زیادی اعزام شده اما برنگشته بودند؛ کسانی که درگیر دشمنیها و خصومتها یا روابط عاشقانۀ پرمخاطره شده بودند؛ کسانی که به پیامهای مرموزِ شبانه پاسخ داده بودند؛ کسانی که در بزرگراهها ناگهان از مسیر منحرف شده بودند تا به سگی خاکستری که در خیال دیده بودند برخورد نکنند و عاقبتشان شده بود تودههای مچاله شدۀ فولاد..."
کتاب دومین بهار نوشته آلیستر مک لاود با ترجمه پژمان طهرانیان، توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی
دومین بهار از دسته داستانهای دهۀ ۸۰ و ۹۰ میلادی و بخش دوم داستانهای آلیستر مکلاود در «جزیره» است. مکلاود نخستین بار با دو مجموعه داستان کوتاه «هدیۀ گمشدۀ نمکین خون» (۱۹۷۶) و «همچنان که پرندگان خورشید را با خود میآورند و داستانهای دیگر» (۱۹۸۶) به شهرت رسید. مجموعۀ داستانهای کوتاه مکلاود بعدها در کتاب جزیره (۲۰۰۰) منتشر شد. دومین بهار ترجمۀ هفت داستان از این کتاب است که نخستین بار در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی منتشر شدهاند. مک لاود با وجود اینکه نویسندهای کمکار است و کمتر از بیست داستان کوتاه و یک رمان منتشر کرده است، اما نوشتههایش مهمترین آثار ادبی قرن بیستم کانادا محسوب میشوند.
این داستانهای شخصی و جست و جوگرانه، با لحن مرثیه وار، گویای تلاشهای ادبی اگر نه عظیم اما عمیق نویسنده شاناند.
در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
در میان مردگانِ هر نسل، کسانی بودند که سگ خاکستری را دیده بودند: زنانی که مقدر بود سرِ زا بمیرند؛ سربازانی که به جنگهای زیادی اعزام شده اما برنگشته بودند؛ کسانی که درگیر دشمنیها و خصومتها یا روابط عاشقانۀ پرمخاطره شده بودند؛ کسانی که به پیامهای مرموزِ شبانه پاسخ داده بودند؛ کسانی که در بزرگراهها ناگهان از مسیر منحرف شده بودند تا به سگی خاکستری که در خیال دیده بودند برخورد نکنند و عاقبتشان شده بود تودههای مچاله شدۀ فولاد..."