کتاب دلهره های کودکی جستجوی خود واقعی نوشته آلیس میلر ترجمه امید سهرابی نیک توسط انتشارات نشر نو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، خودشیفتگی، روانشناسی آسیب شناختی
بهعقیده میلر کودک در اختیار والدین و بهخصوص مادر قرار دارد و این به آنها قدرت میدهد که او را وادار کنند مطابق میل خودشان رفتار کند. اما کودک تا زمانی مورد تایید والدین قرار میگیرد که از قوانین آنها پیروی کند: «هر چقدر هم این امر متناقض بهنظر برسد، به هر حال کودک در اختیار مادر است. مادر ممکن است احساس کند در مرکز توجه کودک قرار دارد، چون هرجا میرود چشمان کودک او را دنبال میکنند. برخلاف مادر که روزی او را ترک کرد، کودک نمیتواند او را ترک کند. مادر میتواند کودک را طوری بزرگ کند که تبدیل شود به آنچه او میخواهد. میتواند کودک را وادارد تا به او احترام بگذارد. میتواند احساساتش را به کودک تحمیل کند و بازتاب خودش را در عشق و تحسین کودک مشاهده کند و در حضور او احساس قدرتمندی کند. ولی در زمانهایی که نمیتواند کودک را تحمل کند، از شخص دیگری میخواهد تا از او مراقبت کند یا او را در اتاقی دیگر تک و تنها رها میکند.»
ممکن است والدین تصور کنند که این بیتوجهی برای کنترل کودک لازم است، اما باید بدانند که این رفتار چه تأثیر عمیقی بر روح و روان کودک میگذارد و چگونه در بزرگسالی زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد: «کودک این مسئله را بهروشنی متوجه میشود و بهزودی دست از بروز ناراحتی خود برمیدارد. بعدها، وقتی این احساس سرخوردگی ناشی از طرد شدن در طول جلسات درمان در بزرگسالی کشف میشود، احساس عذاب و درماندگی شدیدی برای فرد به دنبال میآورد. روشن است که این افراد نمیتوانستند این درد و درماندگی را در دوران کودکی تحمل کنند. تحمل آنهمه درد فقط در محیطهایی امکانپذیر است که پدر و مادر با کودک همدردی کنند و به او بهاندازه کافی برسند. برای این افراد چنین محیطی وجود نداشته و در نتیجه تمام احساساتشان را سرکوب کردهاند. اما گفتن اینکه چنین احساساتی وجود نداشته است انکار تمام مدارک و شواهد محسوب میشود.» کودکانی که از سوی والدین خود موظف شدهاند تا در هر شرایطی طبق نظر والدینشان عمل کنند و به خواستههای آنها تن بدهند، در بزرگسالی دچار یأس و پوچی میشوند: «برآورده کردن نیازهای والدین اغلب اوقات (اما نه همیشه) منجر میشود به خلق «شخصیت ساختگی». این افراد بهگونهای رشد مییابند که فقط آنچه را دیگران از آنها انتظار دارند نشان میدهند و چنان در رفتار خود غرق میشوند که بهندرت میتوان حدس زد پشت چهره ساختگیشان چیز دیگری نیز پنهان باشد. آنها نمیتوانند شخصیت واقعی خود را پرورش و آن را تمیز بدهند، زیرا نمیتوانند با آن زندگی کنند. قابل درک است که این افراد دچار حس پوچی، بیهودگی یا بیخانمانی هستند و حس پوچی آنها کاملاً واقعی است.»
کتاب دلهره های کودکی جستجوی خود واقعی نوشته آلیس میلر ترجمه امید سهرابی نیک توسط انتشارات نشر نو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، خودشیفتگی، روانشناسی آسیب شناختی
بهعقیده میلر کودک در اختیار والدین و بهخصوص مادر قرار دارد و این به آنها قدرت میدهد که او را وادار کنند مطابق میل خودشان رفتار کند. اما کودک تا زمانی مورد تایید والدین قرار میگیرد که از قوانین آنها پیروی کند: «هر چقدر هم این امر متناقض بهنظر برسد، به هر حال کودک در اختیار مادر است. مادر ممکن است احساس کند در مرکز توجه کودک قرار دارد، چون هرجا میرود چشمان کودک او را دنبال میکنند. برخلاف مادر که روزی او را ترک کرد، کودک نمیتواند او را ترک کند. مادر میتواند کودک را طوری بزرگ کند که تبدیل شود به آنچه او میخواهد. میتواند کودک را وادارد تا به او احترام بگذارد. میتواند احساساتش را به کودک تحمیل کند و بازتاب خودش را در عشق و تحسین کودک مشاهده کند و در حضور او احساس قدرتمندی کند. ولی در زمانهایی که نمیتواند کودک را تحمل کند، از شخص دیگری میخواهد تا از او مراقبت کند یا او را در اتاقی دیگر تک و تنها رها میکند.»
ممکن است والدین تصور کنند که این بیتوجهی برای کنترل کودک لازم است، اما باید بدانند که این رفتار چه تأثیر عمیقی بر روح و روان کودک میگذارد و چگونه در بزرگسالی زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد: «کودک این مسئله را بهروشنی متوجه میشود و بهزودی دست از بروز ناراحتی خود برمیدارد. بعدها، وقتی این احساس سرخوردگی ناشی از طرد شدن در طول جلسات درمان در بزرگسالی کشف میشود، احساس عذاب و درماندگی شدیدی برای فرد به دنبال میآورد. روشن است که این افراد نمیتوانستند این درد و درماندگی را در دوران کودکی تحمل کنند. تحمل آنهمه درد فقط در محیطهایی امکانپذیر است که پدر و مادر با کودک همدردی کنند و به او بهاندازه کافی برسند. برای این افراد چنین محیطی وجود نداشته و در نتیجه تمام احساساتشان را سرکوب کردهاند. اما گفتن اینکه چنین احساساتی وجود نداشته است انکار تمام مدارک و شواهد محسوب میشود.» کودکانی که از سوی والدین خود موظف شدهاند تا در هر شرایطی طبق نظر والدینشان عمل کنند و به خواستههای آنها تن بدهند، در بزرگسالی دچار یأس و پوچی میشوند: «برآورده کردن نیازهای والدین اغلب اوقات (اما نه همیشه) منجر میشود به خلق «شخصیت ساختگی». این افراد بهگونهای رشد مییابند که فقط آنچه را دیگران از آنها انتظار دارند نشان میدهند و چنان در رفتار خود غرق میشوند که بهندرت میتوان حدس زد پشت چهره ساختگیشان چیز دیگری نیز پنهان باشد. آنها نمیتوانند شخصیت واقعی خود را پرورش و آن را تمیز بدهند، زیرا نمیتوانند با آن زندگی کنند. قابل درک است که این افراد دچار حس پوچی، بیهودگی یا بیخانمانی هستند و حس پوچی آنها کاملاً واقعی است.»