کتاب در یتیم خشکیدن آب دهان عنکبوت نوشته محمود دولت آبادی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
در اعماق پاریس، در یک خانهی کوچک و پنهان، هدایت در سکوت و تنهایی زندگی میکند. او که هرگز از خودش شادمان نبوده، حالا دنیایی از همه چیز و همهکس را پشت سر گذاشته و در این خانهی کوچک، میخواهد از خودش نیز فرار کند. یک هفته نه روزی که گذشته، هدایت خانهای را اجاره کرده و پول سهماه اجاره را پیشپرداخت کرده است، اما حتی آدرس این خانه را به احدی نمیدهد، میخواهد تنها بماند و از دنیای خارجی فرار کند. در این میان، هدایت سه داستان کوتاه و بلندی که قصد داشت در پاریس نوشتنشان را تمام کند، پاره میکند و جلو چشمهایش در سبد زباله میریزد. یکی از این داستانها، داستانی ناتمام است که روزی بخشهایی از آن را برای مصطفی فرزانه خوانده بود. داستانی از عنکبوتی که نفرین ما در آب دهانش را خشک کرده و دیگر نمیتواند تار ببافد. اما در یتیم، داستان دیگری است، داستانی از سایهای که همیشه در پس پردهی زندگی هدایت بوده است، سایهای که حالا، پس از سالها سکوت، کمکم شروع به صحبت کردن میکند. صحبتهایی که مثل گفتوگویی از دورانی دور، به نظر میرسد و اینبار دیگر، دولتآبادی در این اثر، میان سایهای که همیشه در کنار هدایت بوده و نویسندهای که همیشه از دور تماشا میکرده، گفتوگویی دارد که ممکن است جوابی برای سوالات بیجواب هدایت داشته باشد.
کتاب در یتیم خشکیدن آب دهان عنکبوت نوشته محمود دولت آبادی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
در اعماق پاریس، در یک خانهی کوچک و پنهان، هدایت در سکوت و تنهایی زندگی میکند. او که هرگز از خودش شادمان نبوده، حالا دنیایی از همه چیز و همهکس را پشت سر گذاشته و در این خانهی کوچک، میخواهد از خودش نیز فرار کند. یک هفته نه روزی که گذشته، هدایت خانهای را اجاره کرده و پول سهماه اجاره را پیشپرداخت کرده است، اما حتی آدرس این خانه را به احدی نمیدهد، میخواهد تنها بماند و از دنیای خارجی فرار کند. در این میان، هدایت سه داستان کوتاه و بلندی که قصد داشت در پاریس نوشتنشان را تمام کند، پاره میکند و جلو چشمهایش در سبد زباله میریزد. یکی از این داستانها، داستانی ناتمام است که روزی بخشهایی از آن را برای مصطفی فرزانه خوانده بود. داستانی از عنکبوتی که نفرین ما در آب دهانش را خشک کرده و دیگر نمیتواند تار ببافد. اما در یتیم، داستان دیگری است، داستانی از سایهای که همیشه در پس پردهی زندگی هدایت بوده است، سایهای که حالا، پس از سالها سکوت، کمکم شروع به صحبت کردن میکند. صحبتهایی که مثل گفتوگویی از دورانی دور، به نظر میرسد و اینبار دیگر، دولتآبادی در این اثر، میان سایهای که همیشه در کنار هدایت بوده و نویسندهای که همیشه از دور تماشا میکرده، گفتوگویی دارد که ممکن است جوابی برای سوالات بیجواب هدایت داشته باشد.