کتاب درس انار نوشته محمدرضا یوسفی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان ایرانی کودکان به چاپ رسیده است.
«درس انار» عنوان رمانی نوشتهی محمدرضا یوسفی است. این کتاب داستان حسنی است. بچهها دور و بر حسنی جست و خیز میكردند و دست میزدند. شاید حسنی از همه آواز فقط كلمه « انار» را میشنید و همان كلمه چنان به شوقش انداخته بود كه میرقصید و از سر و صورتش عرق میریخت…
رمان درس انار را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت کتاب «درس انار»:
حسنی جوانی است که سواد ندارد. از دار دنیا یک ننه گرجی را دارد و یک موتور. که با آن خانم معلم را به مدرسه آبادی میآورد. بچهها او را دست میاندازند و بزرگترها به او میگویند خل. حسنی یک روز از پشت پنجره کلاس میبیند که خانم معلم به بچهها درس انار میدهد. او تازه فهمیده که انار دو بخش دارد و چهار صدا. خانم معلم عروسی میکند و از آبادی میرود. دل حسنی میشکند. کاش عقل داشت و خودش معلم بچهها میشد. کاش خانم معلم عروسی نمیکرد و از آبادی نمیرفت. مگر میشود تنها مدرسه آبادی معلم نداشته باشد؟
گزیدهای از کتاب «درس انار»:
دم دمای صبح بود. حسنی سر کوچه ایستاد و کلاه پشمی و نخ نمایش ار تا روی گوشهایش پایین آورد. هوا زیاد سر نبود. دل حسنی و شور میزد. روی زین موتور نشست و دوباره بلند شد و به ته کوچه نگاه کرد. پیرمردی که داسی در دست داشت. به صحرا میرفت. حسنی به او سلام داد. انگار پیرمرد کر بود و سلام او را نشنید. حسنی در جواب خودش گفت:«علی سلام!» نمیخواست روزش با بدیمنی شروع شود. پیرمرد جواب سلام او را نداد. اما خودش به خودش علی سلام گفت تا سلامش بیجواب نمانده باشد و اول صبحی بد نیاورده باشد. با اخم و تخم به پیرمرد که نرم نرم میرفت نگاه کرد و باز به خودش گفت: «علی سلام آقا حسنی! صبحت به خیر! انشاءالله! ماشاءالله چه چاق و چله و خوشگل شدهای!»
کتاب درس انار نوشته محمدرضا یوسفی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان ایرانی کودکان به چاپ رسیده است.
«درس انار» عنوان رمانی نوشتهی محمدرضا یوسفی است. این کتاب داستان حسنی است. بچهها دور و بر حسنی جست و خیز میكردند و دست میزدند. شاید حسنی از همه آواز فقط كلمه « انار» را میشنید و همان كلمه چنان به شوقش انداخته بود كه میرقصید و از سر و صورتش عرق میریخت…
رمان درس انار را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت کتاب «درس انار»:
حسنی جوانی است که سواد ندارد. از دار دنیا یک ننه گرجی را دارد و یک موتور. که با آن خانم معلم را به مدرسه آبادی میآورد. بچهها او را دست میاندازند و بزرگترها به او میگویند خل. حسنی یک روز از پشت پنجره کلاس میبیند که خانم معلم به بچهها درس انار میدهد. او تازه فهمیده که انار دو بخش دارد و چهار صدا. خانم معلم عروسی میکند و از آبادی میرود. دل حسنی میشکند. کاش عقل داشت و خودش معلم بچهها میشد. کاش خانم معلم عروسی نمیکرد و از آبادی نمیرفت. مگر میشود تنها مدرسه آبادی معلم نداشته باشد؟
گزیدهای از کتاب «درس انار»:
دم دمای صبح بود. حسنی سر کوچه ایستاد و کلاه پشمی و نخ نمایش ار تا روی گوشهایش پایین آورد. هوا زیاد سر نبود. دل حسنی و شور میزد. روی زین موتور نشست و دوباره بلند شد و به ته کوچه نگاه کرد. پیرمردی که داسی در دست داشت. به صحرا میرفت. حسنی به او سلام داد. انگار پیرمرد کر بود و سلام او را نشنید. حسنی در جواب خودش گفت:«علی سلام!» نمیخواست روزش با بدیمنی شروع شود. پیرمرد جواب سلام او را نداد. اما خودش به خودش علی سلام گفت تا سلامش بیجواب نمانده باشد و اول صبحی بد نیاورده باشد. با اخم و تخم به پیرمرد که نرم نرم میرفت نگاه کرد و باز به خودش گفت: «علی سلام آقا حسنی! صبحت به خیر! انشاءالله! ماشاءالله چه چاق و چله و خوشگل شدهای!»