کتاب خط سوم نوشته ناصرالدین صاحب الزمانی توسط انتشارات عطایی با موضوع ادبیات،ادبیات معاصر به چاپ رسیده است
عنوان کتاب برگرفته از سخنی معروف از شمس تبریزی است به این صورت "گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز! گفتم: تفسیر ما چنان است که میدانید! نی از محمد و نی از خدا! این «من» نیز منکر میشود مرا! میگویمش: چون منکری، رها کن، برو! ما را چه صداع (دردسر) میدهی؟! میگوید: نی! نروم!... سخن من فهم نمیکند. چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر! یکی را هم او خواندی هم غیر! یکی نه او خواندی نه غیر او! آن [خط سوم] منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من!
تعبیر اصطلاح واره «خط سوم»، در اصل متن نقل شده از شمس تبریزی، نیامده است. لیکن، مولف با توجه بر تأکید صریح عدد سه در جمله «آن خطاط، سه گونه خط نوشتی»، در ضمن دو قلاب که حاکی از افزودن بر اصل متن است، نتیجه گرفته که پیامد آشکار منطقی و دستوری «آن منم» عبارتست از: » آن [خط سوم] منم» و به استناد همین دریافت، عنوان کتاب خود را «خط سوم» قرار داده است.
آن خطاط سه گونه خط نوشتی: ـ یکی او خواندی، لا غیر. ـ یکی را هم او خواندی هم غیر. ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او! آن خط سوم منم بعضی خطاط را خود شمس میدانند. چنان که خودش هم گفته که سخنش از نوع سوم است. اما تعبیر بسیار زیباتری داریم که میگوید این جملات فلسفه آفرینش را از دیدگاه شمس بیان میکنند: خطاط خداوند متعال است. خط اول آفرینش ملایک است که فقط خود او به سر آن آگاه است. خط دوم آفرینش حیوانات است که سری در کار نیست و همه از چند و چون آن آگاهند. خط سوم آفرینشی است که به حال خود رها شده تا راه خود برود. آفرینشی که نه خالق درباره آن نظر می دهد و نه غیر خالق (نفی جبر در اعمال) آن خط سوم وجود شریف انسانی است.
این خط سوم را یک وصف تمثیلی دانستهاند که شمس آن را چنان عنوان کنایه آمیزی، برای شخصیت پیچیده خود بر گزیده است. او خود را چنان خطی معرفی میکند که نه خطاط میتواند آن را بخواند و نه هم کس دیگری. شمس در این گفتار کوتاه در حقیقت مسیر سلوک روحانی خویش را تشریح میکند و آن را برای مولانا تشریح میکند و از او میخواهد تا این مسیر را طی کند. شمس در قصه آن خطاط بااین سه نوع خط به گونهای نمادین خواسته است تا سه مرحله از سلوک عارفانه را تشریح کند. آن خطاط سه گونه خط مینویسد : یکی چنان است که خود میخواند و دیگران هم میتوانند بخوانند و این خط را رمزی از حال زاهد صوفی دانستهاند که هم دیگران او را از ظاهر حالش میشناسند و هم خود او میداند که سیرت و احوالش در چیست. خط دوم را دیگران نمیتوانند بخوانند؛ ولی خطاط میخواند و این رمز حال صوفی متوّحد است که دیگران ازسر حال او آگاهی ندارند ؛ ولی او خود باخبر از حال خویشتن است. خط سوم به گونه یی است که نه دیگران آن را میتوانند بخوانند و نه هم خطاط میتواند خواند. این رمز حال صوفی مستور است. دیگران از حال او بی خبراند، برای آن که حال او درهالهء غیرت پنهان است. بنا براین کسی نمیتواند حال او را بشناسد و خود او نیز به سبب آن که از خودی آن طرف افتاده است از حال خود خبری ندارد.
کتاب خط سوم نوشته ناصرالدین صاحب الزمانی توسط انتشارات عطایی با موضوع ادبیات،ادبیات معاصر به چاپ رسیده است
عنوان کتاب برگرفته از سخنی معروف از شمس تبریزی است به این صورت "گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز! گفتم: تفسیر ما چنان است که میدانید! نی از محمد و نی از خدا! این «من» نیز منکر میشود مرا! میگویمش: چون منکری، رها کن، برو! ما را چه صداع (دردسر) میدهی؟! میگوید: نی! نروم!... سخن من فهم نمیکند. چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر! یکی را هم او خواندی هم غیر! یکی نه او خواندی نه غیر او! آن [خط سوم] منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من!
تعبیر اصطلاح واره «خط سوم»، در اصل متن نقل شده از شمس تبریزی، نیامده است. لیکن، مولف با توجه بر تأکید صریح عدد سه در جمله «آن خطاط، سه گونه خط نوشتی»، در ضمن دو قلاب که حاکی از افزودن بر اصل متن است، نتیجه گرفته که پیامد آشکار منطقی و دستوری «آن منم» عبارتست از: » آن [خط سوم] منم» و به استناد همین دریافت، عنوان کتاب خود را «خط سوم» قرار داده است.
آن خطاط سه گونه خط نوشتی: ـ یکی او خواندی، لا غیر. ـ یکی را هم او خواندی هم غیر. ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او! آن خط سوم منم بعضی خطاط را خود شمس میدانند. چنان که خودش هم گفته که سخنش از نوع سوم است. اما تعبیر بسیار زیباتری داریم که میگوید این جملات فلسفه آفرینش را از دیدگاه شمس بیان میکنند: خطاط خداوند متعال است. خط اول آفرینش ملایک است که فقط خود او به سر آن آگاه است. خط دوم آفرینش حیوانات است که سری در کار نیست و همه از چند و چون آن آگاهند. خط سوم آفرینشی است که به حال خود رها شده تا راه خود برود. آفرینشی که نه خالق درباره آن نظر می دهد و نه غیر خالق (نفی جبر در اعمال) آن خط سوم وجود شریف انسانی است.
این خط سوم را یک وصف تمثیلی دانستهاند که شمس آن را چنان عنوان کنایه آمیزی، برای شخصیت پیچیده خود بر گزیده است. او خود را چنان خطی معرفی میکند که نه خطاط میتواند آن را بخواند و نه هم کس دیگری. شمس در این گفتار کوتاه در حقیقت مسیر سلوک روحانی خویش را تشریح میکند و آن را برای مولانا تشریح میکند و از او میخواهد تا این مسیر را طی کند. شمس در قصه آن خطاط بااین سه نوع خط به گونهای نمادین خواسته است تا سه مرحله از سلوک عارفانه را تشریح کند. آن خطاط سه گونه خط مینویسد : یکی چنان است که خود میخواند و دیگران هم میتوانند بخوانند و این خط را رمزی از حال زاهد صوفی دانستهاند که هم دیگران او را از ظاهر حالش میشناسند و هم خود او میداند که سیرت و احوالش در چیست. خط دوم را دیگران نمیتوانند بخوانند؛ ولی خطاط میخواند و این رمز حال صوفی متوّحد است که دیگران ازسر حال او آگاهی ندارند ؛ ولی او خود باخبر از حال خویشتن است. خط سوم به گونه یی است که نه دیگران آن را میتوانند بخوانند و نه هم خطاط میتواند خواند. این رمز حال صوفی مستور است. دیگران از حال او بی خبراند، برای آن که حال او درهالهء غیرت پنهان است. بنا براین کسی نمیتواند حال او را بشناسد و خود او نیز به سبب آن که از خودی آن طرف افتاده است از حال خود خبری ندارد.