کتاب خانه برناردا آلبا نوشته فدریکو گارسیالورکا با ترجمه محمود کیانوش، توسط انتشارات قطره با موضوع ادبیات, ادبیات نمایشی, نمایشنامه نویسی, نمایشنامه خارجی به چاپ رسیده است.
خانهی برناردا آلبا» آخرین نمایشنامهی «فدریکو گارسیا لورکا»، شاعر و نمایشنامهنویس بلندآوازهی اسپانیایی است که مضمون آن آشفتگی زندگی خانوادهی زنی شصت ساله است که شوهرش بهتازگی فوت کرده و پنج دخترش، از بیست ساله تا سیونه ساله، هنوز مجرد و خانهنشین هستند. «لورکا» با نوشتن این نمایشنامه دربارهی یک «خانواده» خواسته است نشان دهد که چگونه یک شخص به سبب آرزوهای برنیامده یا امیال سرکوفتهی خود، به سلطه بر زندگی دیگری، حتی فرزندانش، تمایل پیدا میکند. برای «برنادا آلبا» اجازه دادن به دختر بیست سالهاش «آدلا» در برخورداری از عشق و کامیابی، این واقعیت را به او القاء میکند که زندگی خودِ او، پوچ و بیمعنی، و با رنج و تلخی تلف شده است. خوانندهی کتاب یا بینندهی نمایش احساس میکند که در زیر چهرهی آشکار برناردا که سخت بیرحم و هولناک است، چهرهی دیگری نهفته است از ویرانهی زندگی زنی که همهی عمرش را در تنهایی و محروم از عشق و لذّت گذرانده است. از اینرو، ناخودآگاه، نمیتواند تاب بیاورد و بپذیرد که دخترهایش از خوشبختیای که او نداشته است، بهرهمند شوند.
کتاب خانه برناردا آلبا نوشته فدریکو گارسیالورکا با ترجمه محمود کیانوش، توسط انتشارات قطره با موضوع ادبیات, ادبیات نمایشی, نمایشنامه نویسی, نمایشنامه خارجی به چاپ رسیده است.
خانهی برناردا آلبا» آخرین نمایشنامهی «فدریکو گارسیا لورکا»، شاعر و نمایشنامهنویس بلندآوازهی اسپانیایی است که مضمون آن آشفتگی زندگی خانوادهی زنی شصت ساله است که شوهرش بهتازگی فوت کرده و پنج دخترش، از بیست ساله تا سیونه ساله، هنوز مجرد و خانهنشین هستند. «لورکا» با نوشتن این نمایشنامه دربارهی یک «خانواده» خواسته است نشان دهد که چگونه یک شخص به سبب آرزوهای برنیامده یا امیال سرکوفتهی خود، به سلطه بر زندگی دیگری، حتی فرزندانش، تمایل پیدا میکند. برای «برنادا آلبا» اجازه دادن به دختر بیست سالهاش «آدلا» در برخورداری از عشق و کامیابی، این واقعیت را به او القاء میکند که زندگی خودِ او، پوچ و بیمعنی، و با رنج و تلخی تلف شده است. خوانندهی کتاب یا بینندهی نمایش احساس میکند که در زیر چهرهی آشکار برناردا که سخت بیرحم و هولناک است، چهرهی دیگری نهفته است از ویرانهی زندگی زنی که همهی عمرش را در تنهایی و محروم از عشق و لذّت گذرانده است. از اینرو، ناخودآگاه، نمیتواند تاب بیاورد و بپذیرد که دخترهایش از خوشبختیای که او نداشته است، بهرهمند شوند.