کتاب جنایت و مکافات نوشته فیودور داستایوسکی با ترجمه اصغر رستگار, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل رمان روسی، داستان خارجی، ادبیات بزرگان، ادبیات خارجی، ادبیات روس میباشد.
داستایوسکی نویسنده بزرگ روس، خالق شاهکارهای بی بدیل ادبی است. بسیاری «جنایت و مکافات» را شاهکار این نویسنده میدانند.
«جنایت و مکافات» بازی خیر و شر است در نهاد آدمی، ندای وجدان است و گریبان گیر شدن جنایت جوانی که او را دچار ویرانی و پریشانی می کند. راسکولنیکف دانشجوی پریشان احوال عاشق و فقیر است که ناخواسته اما با قصدی از پیش اندیشیده شده، دست به قتل زنی رباخوار میزند. حضور خواهرزن منجر به دومین قتل توسط وی می شود و پس از آن ردپای جنایت، روح و روان او را در هم می ریزد تا بالاخره در اداره پلیس به کار خود اعتراف کند.
نویسنده بدون داوری، خواننده را در برابر پرسشی شگفت قرار می دهد؛ آیا جنایت امری روا یا نادرست است؟ و این مبنای همه تفاسیر و داوری ها و تحلیل ها بر این اثر شگفت نویسنده است. راهِ زیادی در پیش نداشت. حتى مىدانست از درِ خانه تا آن جا چند قدم بیشتر نمی شود : درست هفتصد و سى قدم بود. یک بار در عالمِ خیال تمامِ فاصله را با قدم حساب کرده بود. آن روز به تخیلاتِ خودش اهمیتِ چندانی نمىداد. جسارتِ شومِ این رؤیا، خیرهکنندگىِ این رویا، فقط به هیجانش مىآورد.
اما حالا که یک ماهى از آن روز گذشته بود، کمکم آن را از زاویه دیگرى نگاه مىکرد. با این که مدام به خودش سرکوفت مىزد، با این که یکریز به خودش نسبتِ بىارادگى و بىعرضگى مىداد، ناخودآگاه با این فکر خو گرفته بود که رویای«شوم»اش کارى است شدنى، گرچه هنوز باورش نمىشد که دست به عملى کردنش بزند. حالا هم فقط داشت مىرفت که «تمرین» کند و با هر قدمى که برمىداشت التهابِ درونش شدّتِ بیشترى مىگرفت......
کتاب جنایت و مکافات نوشته فیودور داستایوسکی با ترجمه اصغر رستگار, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل رمان روسی، داستان خارجی، ادبیات بزرگان، ادبیات خارجی، ادبیات روس میباشد.
داستایوسکی نویسنده بزرگ روس، خالق شاهکارهای بی بدیل ادبی است. بسیاری «جنایت و مکافات» را شاهکار این نویسنده میدانند.
«جنایت و مکافات» بازی خیر و شر است در نهاد آدمی، ندای وجدان است و گریبان گیر شدن جنایت جوانی که او را دچار ویرانی و پریشانی می کند. راسکولنیکف دانشجوی پریشان احوال عاشق و فقیر است که ناخواسته اما با قصدی از پیش اندیشیده شده، دست به قتل زنی رباخوار میزند. حضور خواهرزن منجر به دومین قتل توسط وی می شود و پس از آن ردپای جنایت، روح و روان او را در هم می ریزد تا بالاخره در اداره پلیس به کار خود اعتراف کند.
نویسنده بدون داوری، خواننده را در برابر پرسشی شگفت قرار می دهد؛ آیا جنایت امری روا یا نادرست است؟ و این مبنای همه تفاسیر و داوری ها و تحلیل ها بر این اثر شگفت نویسنده است. راهِ زیادی در پیش نداشت. حتى مىدانست از درِ خانه تا آن جا چند قدم بیشتر نمی شود : درست هفتصد و سى قدم بود. یک بار در عالمِ خیال تمامِ فاصله را با قدم حساب کرده بود. آن روز به تخیلاتِ خودش اهمیتِ چندانی نمىداد. جسارتِ شومِ این رؤیا، خیرهکنندگىِ این رویا، فقط به هیجانش مىآورد.
اما حالا که یک ماهى از آن روز گذشته بود، کمکم آن را از زاویه دیگرى نگاه مىکرد. با این که مدام به خودش سرکوفت مىزد، با این که یکریز به خودش نسبتِ بىارادگى و بىعرضگى مىداد، ناخودآگاه با این فکر خو گرفته بود که رویای«شوم»اش کارى است شدنى، گرچه هنوز باورش نمىشد که دست به عملى کردنش بزند. حالا هم فقط داشت مىرفت که «تمرین» کند و با هر قدمى که برمىداشت التهابِ درونش شدّتِ بیشترى مىگرفت......