کتاب رمان هایی که باید خواند بیرون ذهن من نوشته شارون ام دریپر با ترجمه آنیتا یارمحمدی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
من در محاصرهی هزاران کلمهام. شاید هم میلیونها. کلمات همیشه مثل دانههای برف دورم چرخیدهاند؛ ظریف و متفاوت از هم. جایی در درونم، کلمهها روی هم جمع میشوند و یک تودهی بزرگ میسازند. قلههایی از عبارتها و جملهها و کلمات بیربط. اما فقط توی ذهنم.
من هرگز، حتی یک کلمه حرف نزدهام. من تقریباً یازده سالهام…
اگر ملودی فقط میتوانست به دیگران بگوید که چه چیزهایی میداند و چه فکرهایی میکند، همه چیز تغییر میکرد. اما این اتفاق نمیافتد، چون ملودی نمیتواند حرف بزند، نمیتواند راه برود، نمیتواند بنویسد.
او درونِ ذهنِ خودش گیر کرده و همین باعث میشود که بخواهد از این حصار بیرون بپرد. عاقبت او چیزی را کشف میکند: یک صدا… او صاحب یک «صدا» شده است… صدایی که همه دور و بریهایش آمادهی شنیدن آن نیستند.
کتاب رمان هایی که باید خواند بیرون ذهن من نوشته شارون ام دریپر با ترجمه آنیتا یارمحمدی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
من در محاصرهی هزاران کلمهام. شاید هم میلیونها. کلمات همیشه مثل دانههای برف دورم چرخیدهاند؛ ظریف و متفاوت از هم. جایی در درونم، کلمهها روی هم جمع میشوند و یک تودهی بزرگ میسازند. قلههایی از عبارتها و جملهها و کلمات بیربط. اما فقط توی ذهنم.
من هرگز، حتی یک کلمه حرف نزدهام. من تقریباً یازده سالهام…
اگر ملودی فقط میتوانست به دیگران بگوید که چه چیزهایی میداند و چه فکرهایی میکند، همه چیز تغییر میکرد. اما این اتفاق نمیافتد، چون ملودی نمیتواند حرف بزند، نمیتواند راه برود، نمیتواند بنویسد.
او درونِ ذهنِ خودش گیر کرده و همین باعث میشود که بخواهد از این حصار بیرون بپرد. عاقبت او چیزی را کشف میکند: یک صدا… او صاحب یک «صدا» شده است… صدایی که همه دور و بریهایش آمادهی شنیدن آن نیستند.