کتاب بودن با دوربین کاوه گلستان زندگی آثار و مرگ نوشته حبیبه جعفریان توسط انتشارات حرفه هنرمند به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب:هنر،داستان های ایرانی،آثار کاوه گلستان
این کتاب مجموعهای از گفتگوها،یادداشتها و تصاویر پیرامون زندگی و آثار کاوه گلستان است که همزمان با دهمین سالگرد درگذشت او منتشر شده است.گفتگوهایی با فخری گلستان (مادر)،پیمان هوشمندزاده (شاگرد)،لیلی گلستان (خواهر)،زندهیاد بهمن جلالی و هنگامه گلستان (جلالی) (همسر)، مقدمه و زندگینامهی مختصری از کاوه گلستان به قلم مولف و یادداشتهایی از بابک احمدی،شهریار توکلی و یوریک کریممسیحی حاصل تالیف و گردآوری حبیبه جعفریان از سال ۸۵ تا زمان انتشار کتاب (بهار ۱۳۹۲) است.بیقراری شخصیت کاوه گلستان آدم را مجذوب خودش میکند.آدمی بوده پرانرژی،سرشار از شور زندگی و ساختارشکن که همهی اینها درجمع از او شخصیتی آنارشیست ساخته است. همین جنب و جوش نامتعارفش هم دست آخر در جنگ عراق به کشتنش میدهد. آنقدری که از دیدن عکسهایش و ماجراهایی که آدمهای کتاب نقل کردهاند متوجه شدهام همیشه دوست داشته واقعیت را به اصطلاح توی چشم آدمها کند. دوست داشته عکسهایش حکم سیلی داشته باشد، برای همین هم عکسهایش تلخ و سیاه هستند و نوعی صراحت لحجه و خشونت در آنها وجود دارد.دیدن عکسهای او به هیچوجه راحت نیست… البته من نگاهِ عکسهایش را خیلی دوست ندارم و تلخی نگاهش برایم اغراق شده و غلوآمیز است ولی قدرت روایتی که میکنند انکار ناپذیر است.
کتاب بودن با دوربین کاوه گلستان زندگی آثار و مرگ نوشته حبیبه جعفریان توسط انتشارات حرفه هنرمند به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب:هنر،داستان های ایرانی،آثار کاوه گلستان
این کتاب مجموعهای از گفتگوها،یادداشتها و تصاویر پیرامون زندگی و آثار کاوه گلستان است که همزمان با دهمین سالگرد درگذشت او منتشر شده است.گفتگوهایی با فخری گلستان (مادر)،پیمان هوشمندزاده (شاگرد)،لیلی گلستان (خواهر)،زندهیاد بهمن جلالی و هنگامه گلستان (جلالی) (همسر)، مقدمه و زندگینامهی مختصری از کاوه گلستان به قلم مولف و یادداشتهایی از بابک احمدی،شهریار توکلی و یوریک کریممسیحی حاصل تالیف و گردآوری حبیبه جعفریان از سال ۸۵ تا زمان انتشار کتاب (بهار ۱۳۹۲) است.بیقراری شخصیت کاوه گلستان آدم را مجذوب خودش میکند.آدمی بوده پرانرژی،سرشار از شور زندگی و ساختارشکن که همهی اینها درجمع از او شخصیتی آنارشیست ساخته است. همین جنب و جوش نامتعارفش هم دست آخر در جنگ عراق به کشتنش میدهد. آنقدری که از دیدن عکسهایش و ماجراهایی که آدمهای کتاب نقل کردهاند متوجه شدهام همیشه دوست داشته واقعیت را به اصطلاح توی چشم آدمها کند. دوست داشته عکسهایش حکم سیلی داشته باشد، برای همین هم عکسهایش تلخ و سیاه هستند و نوعی صراحت لحجه و خشونت در آنها وجود دارد.دیدن عکسهای او به هیچوجه راحت نیست… البته من نگاهِ عکسهایش را خیلی دوست ندارم و تلخی نگاهش برایم اغراق شده و غلوآمیز است ولی قدرت روایتی که میکنند انکار ناپذیر است.