کتاب باز هم من نوشته جوجو مویز با ترجمه سمیرا بیات, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
کتابی که می خوانید رمانی که در ادامه کتاب های “من پیش از تو و “پس از تو به رشته تحریر درآمده و ماجرای زندگی لوئیسا کلارک پس از اتفاقات دو کتاب گذشته را بیان می سازد. “باز هم من” کلارک را به خانواده ای ثروتمند از اهالی نیویورک پیوند می زند و این بار وجود «جاش» یاد و خاطره «ویل» را برای باری دیگر در خاطر «لوئیسا» زنده می کند.
گزیده ای از کتاب
شاید ما آن طور که من فکر می کردم هستیم، نبودیم. شاید نیرویی که در اولین ملاقات ما وجود داشت، ما را به یک باور اشتباه رساند. شاید من تنها به کسی نیاز داشتم که باعث پایان سوگواری من شود. شاید این رابطه نوعی عقب نشینی بود و به این ترتیب من بتوانم زودتر از آنچه که فکر می کردم احساس بهتری پیدا کنم.
من این ها را چندین بار به خودم گفتم، اما بخشی از وجودم با لجبازی از گوش دادن طفره می رفت و در نهایت، وقتی از تظاهر به خوب بودن همه چیز خسته شدم، چشمانم را بستم، سرم را در میان دستانم گرفتم و گریه کردم.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب باز هم من را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب باز هم من نوشته جوجو مویز با ترجمه سمیرا بیات, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
کتابی که می خوانید رمانی که در ادامه کتاب های “من پیش از تو و “پس از تو به رشته تحریر درآمده و ماجرای زندگی لوئیسا کلارک پس از اتفاقات دو کتاب گذشته را بیان می سازد. “باز هم من” کلارک را به خانواده ای ثروتمند از اهالی نیویورک پیوند می زند و این بار وجود «جاش» یاد و خاطره «ویل» را برای باری دیگر در خاطر «لوئیسا» زنده می کند.
گزیده ای از کتاب
شاید ما آن طور که من فکر می کردم هستیم، نبودیم. شاید نیرویی که در اولین ملاقات ما وجود داشت، ما را به یک باور اشتباه رساند. شاید من تنها به کسی نیاز داشتم که باعث پایان سوگواری من شود. شاید این رابطه نوعی عقب نشینی بود و به این ترتیب من بتوانم زودتر از آنچه که فکر می کردم احساس بهتری پیدا کنم.
من این ها را چندین بار به خودم گفتم، اما بخشی از وجودم با لجبازی از گوش دادن طفره می رفت و در نهایت، وقتی از تظاهر به خوب بودن همه چیز خسته شدم، چشمانم را بستم، سرم را در میان دستانم گرفتم و گریه کردم.