کتاب انسان در پی معنا نوشته ویکتور ئی فرنکل ترجمه زهره زاهدی توسط انتشارات پندار تابان با موضوع روانشناسی، روانشناسی موفقیت، معنا درمانی به چاپ رسیده است.
سوء تغذیه، علاوه بر اینکه باعث دغدغهی ذهنی عمومی ما نسبت به غذا میشد، احتمالاً موجب از بین رفتن کامل میل جنسیمان هم میشد. جدا از اثرات اولیهی شوک، این (سوء تغذیه) میتواند تنها توضیح پدیدهای باشد که روانشناسان در اردوگاههای مردان مشاهده میکنند و آن اینکه برعکس سایر تشکیلات کاملاً مردانه از جمله سرباز خانهها، در اردوگاههای کار اجباری انحرافات جنسی به حداقل میرسد. زندانی حتی در خواب هم درگیر مسائل جنسی نمیشود، هر چند که احساسات نومیدانهاش و همچنین احساسات دلپذیر و متعالیاش در خواب به طور کامل بروز میکنند.
در مورد اکثریت زندانیان، زندگی بدوی و همچنین تمرکز تلاششان بر اینکه جان به در ببرند، منجر به بیتوجهی کامل نسبت به هر چیز دیگری شده بود که به این مهم مربوط نباشد و همین، بیاحساسی کامل زندانی را توجیه میکند. هنگام انتقال من از آشویتس به اردوگاهی وابسته به اردوگاه کار اجباری داخائو، این امر همراه من به وطنم آمد. قطار حامل ما (حدود دو هزار زندانی)، از شهر وین عبور میکرد. حدود نیمهشب ما از یکی از ایستگاههای راهآهن وین گذشتیم. ما در مسیرمان از خیابانی گذشتیم که من در آن متولد شده بودم، از مقابل خانهای عبور کردیم که من بسیاری از سالهای عمرم را در آن گذرانده بودم، در واقع تا پیش از اسارتم در آنجا زندگی کرده بودم.
پنجاه نفر از ما در آن کوپه بودیم، که دو روزنهی کوچک میلهدار داشت. فقط همینقدر جا بود که یک گروه روی زمین چمباتمه زدند و بقیه، که ناچار بودند ساعتها سرپا بایستند، دور آن دو روزنه جمع شده بودند. من که روی نوک پا ایستاده بودم و از وسط سرهای دیگران، از میان میلههای روزنه بیرون را نگاه میکردم، اجمالاً نگاه عجیب و غریبی به شهر موطنم انداختم. همهی ما خود را بیشتر مرده احساس کردیم، تا زنده، چون فکر میکردیم دارند ما را به اردوگاه ماوتها وزن منتقل میکنند و در آنجا فقط یکی دو هفته زنده خواهیم ماند. به حکم غریزه احساس میکردم که به خیابانها، میدانها و خانههای کودکیام با چشم مرد مردهای نگاه میکنم که از دنیای دیگر برگشته و در آن پائین به شهر اشباح نگاه میکند.
کتاب انسان در پی معنا نوشته ویکتور ئی فرنکل ترجمه زهره زاهدی توسط انتشارات پندار تابان با موضوع روانشناسی، روانشناسی موفقیت، معنا درمانی به چاپ رسیده است.
سوء تغذیه، علاوه بر اینکه باعث دغدغهی ذهنی عمومی ما نسبت به غذا میشد، احتمالاً موجب از بین رفتن کامل میل جنسیمان هم میشد. جدا از اثرات اولیهی شوک، این (سوء تغذیه) میتواند تنها توضیح پدیدهای باشد که روانشناسان در اردوگاههای مردان مشاهده میکنند و آن اینکه برعکس سایر تشکیلات کاملاً مردانه از جمله سرباز خانهها، در اردوگاههای کار اجباری انحرافات جنسی به حداقل میرسد. زندانی حتی در خواب هم درگیر مسائل جنسی نمیشود، هر چند که احساسات نومیدانهاش و همچنین احساسات دلپذیر و متعالیاش در خواب به طور کامل بروز میکنند.
در مورد اکثریت زندانیان، زندگی بدوی و همچنین تمرکز تلاششان بر اینکه جان به در ببرند، منجر به بیتوجهی کامل نسبت به هر چیز دیگری شده بود که به این مهم مربوط نباشد و همین، بیاحساسی کامل زندانی را توجیه میکند. هنگام انتقال من از آشویتس به اردوگاهی وابسته به اردوگاه کار اجباری داخائو، این امر همراه من به وطنم آمد. قطار حامل ما (حدود دو هزار زندانی)، از شهر وین عبور میکرد. حدود نیمهشب ما از یکی از ایستگاههای راهآهن وین گذشتیم. ما در مسیرمان از خیابانی گذشتیم که من در آن متولد شده بودم، از مقابل خانهای عبور کردیم که من بسیاری از سالهای عمرم را در آن گذرانده بودم، در واقع تا پیش از اسارتم در آنجا زندگی کرده بودم.
پنجاه نفر از ما در آن کوپه بودیم، که دو روزنهی کوچک میلهدار داشت. فقط همینقدر جا بود که یک گروه روی زمین چمباتمه زدند و بقیه، که ناچار بودند ساعتها سرپا بایستند، دور آن دو روزنه جمع شده بودند. من که روی نوک پا ایستاده بودم و از وسط سرهای دیگران، از میان میلههای روزنه بیرون را نگاه میکردم، اجمالاً نگاه عجیب و غریبی به شهر موطنم انداختم. همهی ما خود را بیشتر مرده احساس کردیم، تا زنده، چون فکر میکردیم دارند ما را به اردوگاه ماوتها وزن منتقل میکنند و در آنجا فقط یکی دو هفته زنده خواهیم ماند. به حکم غریزه احساس میکردم که به خیابانها، میدانها و خانههای کودکیام با چشم مرد مردهای نگاه میکنم که از دنیای دیگر برگشته و در آن پائین به شهر اشباح نگاه میکند.