کتاب الحاد جدید نوشته علی شهبازی توسط انتشارات نگاه معاصر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، فلسفه، عرفان، منطق، جنبه های روانشناسی
الحاد جدید وصف جریانی است که در دهۀ نخست قرن حاضر، با انتشار سلسلهای از کتابهای پرفروش و در واکنش به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی، به عرصۀ افکار عمومی آمد. این جریان هرچند ریشه در گذشته دارد و مبانی و مفروضات آن همان مبانی و مفروضات ملحدان گذشته است، با اتخاذ رویکردی بسیار خصمانه، به جریانی توفنده و جدید علیه دین و دینداران تبدیل شد. سخنگویان، و به اصطلاح پرچمداران آن عبارتاند از داکینز، دنت، هریس، و هیچنز. برخی از این ملحدان پیشتر به عنوان یک طرح کلان دست به عمومی و همهفهم کردن علومی چون زیستشناسی، به ویژه نظریۀ فرگشت و انتخاب طبیعی، زده بودند و اینک از آن جهت حمله به باورهای دینی استفاده میکنند.
آنها در نقد خود به جای تکیه بر استدلال یا نقد دلایل و براهین مؤمنان، رویدادهای تاریخی و نیز رفتار و کردار برخی گروههای تندرو دینی، به ویژه اسلامی، را معیار داوری خود دربارۀ دین و خداباوری میدانند. همچنین ملحدان جدید بدون آن که مبانی و تکیهگاههای خود را اثبات کنند، با تکیه بر آنها چنین وانمود میکنند که باورهای دینی اموری فرگشتی است و در نتیجه میتوان با توجه به این نظریه و نیز با تکیه بر جهانبینی طبیعتگرایانه آن باورها را تبیین تجربی و طبیعی کرد. در این مقاله با توجه به دیدگاههای منتقدان آنها، اعم از خداباور و الهیدان و خداناباور، نشان دادهایم که اولاً طبیعتگرایی آن گونه که این ملحدان از آن میگویند و بر آن تکیه میکنند، یک نظریۀ علمی نیست، بلکه در واقع نوعی جهانبینی و نگرشی مابعدالطبیعی است. ثانیاً ملحدان در همین موضع مرتکب خطای آشکاری میشوند و آن خلط معانی گوناگون طبیعتگرایی است. ثالثاً بر خلاف نظر آنها میان علم و دین تعارضی نیست، بلکه اگر تعارضی هست به قول پلنتینگا میان طبیعتگرایی و علم است.
کتاب الحاد جدید نوشته علی شهبازی توسط انتشارات نگاه معاصر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، فلسفه، عرفان، منطق، جنبه های روانشناسی
الحاد جدید وصف جریانی است که در دهۀ نخست قرن حاضر، با انتشار سلسلهای از کتابهای پرفروش و در واکنش به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی، به عرصۀ افکار عمومی آمد. این جریان هرچند ریشه در گذشته دارد و مبانی و مفروضات آن همان مبانی و مفروضات ملحدان گذشته است، با اتخاذ رویکردی بسیار خصمانه، به جریانی توفنده و جدید علیه دین و دینداران تبدیل شد. سخنگویان، و به اصطلاح پرچمداران آن عبارتاند از داکینز، دنت، هریس، و هیچنز. برخی از این ملحدان پیشتر به عنوان یک طرح کلان دست به عمومی و همهفهم کردن علومی چون زیستشناسی، به ویژه نظریۀ فرگشت و انتخاب طبیعی، زده بودند و اینک از آن جهت حمله به باورهای دینی استفاده میکنند.
آنها در نقد خود به جای تکیه بر استدلال یا نقد دلایل و براهین مؤمنان، رویدادهای تاریخی و نیز رفتار و کردار برخی گروههای تندرو دینی، به ویژه اسلامی، را معیار داوری خود دربارۀ دین و خداباوری میدانند. همچنین ملحدان جدید بدون آن که مبانی و تکیهگاههای خود را اثبات کنند، با تکیه بر آنها چنین وانمود میکنند که باورهای دینی اموری فرگشتی است و در نتیجه میتوان با توجه به این نظریه و نیز با تکیه بر جهانبینی طبیعتگرایانه آن باورها را تبیین تجربی و طبیعی کرد. در این مقاله با توجه به دیدگاههای منتقدان آنها، اعم از خداباور و الهیدان و خداناباور، نشان دادهایم که اولاً طبیعتگرایی آن گونه که این ملحدان از آن میگویند و بر آن تکیه میکنند، یک نظریۀ علمی نیست، بلکه در واقع نوعی جهانبینی و نگرشی مابعدالطبیعی است. ثانیاً ملحدان در همین موضع مرتکب خطای آشکاری میشوند و آن خلط معانی گوناگون طبیعتگرایی است. ثالثاً بر خلاف نظر آنها میان علم و دین تعارضی نیست، بلکه اگر تعارضی هست به قول پلنتینگا میان طبیعتگرایی و علم است.