کتاب اسطوره و نماد در ادبیات و هنر نوشته ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات،ادبیات داستانی، تاریخ ادبیات، تاریخ هنر، اسطوره شناسی
اسطوره به طور ذاتی وجهی نمادین و رمزی دارد. بیان اسطورهها صریح و واقعگرایانه نیست، چون ترکیبی از رؤیاها، ناخودآگاه جمعی و کهننمونههاست. اما نمادین بودن اسطوره مانع از آن نیست که از واقعیت سرچشمه نگیرد. هر اسطوره، مانند رؤیا، ریشه در واقعیت و عینیت دارد. رؤیاهای ما بازتابی از واقعیتها و عینیات روزانهاند، ولی پرداختی فراواقعگرایانه دارند. اسطورهها به زبان رمز و نماد بهتر درک میشوند چون اسطورهباوران بهآسانی رمز اسطوره را درمییابند. این کتاب نظرات جلال ستاری را در این زمینه بیان میکند.
بسیار خوب. چون مطالب مورد بحث متعدد است، کمکم و یکییکی، تا آنجا که میتوانم به برخی از آنها پاسخ میدهم. بله، در ایران اسطوره را در وهلهٔ اول با مقولات ایران باستان خَلط کردند. یعنی در واقع، یک نوع بحث ادبی در اسطوره شد. خود اسطوره که اساسش چیست، چرا پدید آمد، و چگونه ممکن است اثرگذار باشد، اینها تقریباً مطرح نشد. آنچه عنوان شد، بیشتر منظورم قدما هستند، همانطور که فرمودید، این است گویی فقط ادبیات ایران باستان، اسطوره دارد و از ایران باستان که بگذرید، دیگر اسطوره اصلاً وجود ندارد. حال آنکه دید امروزین، و دید این بندهٔ حقیر این است که اسطوره در زندگی همهٔ ما هست. نهفقط دورهای از تاریخ ماست، آنچه که فرهنگ ما نیز هست. در شاهنامهٔ فردوسی اسطوره هست و جایگاه مهمی دارد و نیز در ادبیات اوستایی، ادبیات پهلوی و ادبیات زرتشتی اسطوره هست. بعد از اسلام هم همینطور، اسطوره وجود دارد. ما غرق در اسطوره هستیم، چنان که میگویم درحالحاضر هم هستیم.
کتاب اسطوره و نماد در ادبیات و هنر نوشته ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات،ادبیات داستانی، تاریخ ادبیات، تاریخ هنر، اسطوره شناسی
اسطوره به طور ذاتی وجهی نمادین و رمزی دارد. بیان اسطورهها صریح و واقعگرایانه نیست، چون ترکیبی از رؤیاها، ناخودآگاه جمعی و کهننمونههاست. اما نمادین بودن اسطوره مانع از آن نیست که از واقعیت سرچشمه نگیرد. هر اسطوره، مانند رؤیا، ریشه در واقعیت و عینیت دارد. رؤیاهای ما بازتابی از واقعیتها و عینیات روزانهاند، ولی پرداختی فراواقعگرایانه دارند. اسطورهها به زبان رمز و نماد بهتر درک میشوند چون اسطورهباوران بهآسانی رمز اسطوره را درمییابند. این کتاب نظرات جلال ستاری را در این زمینه بیان میکند.
بسیار خوب. چون مطالب مورد بحث متعدد است، کمکم و یکییکی، تا آنجا که میتوانم به برخی از آنها پاسخ میدهم. بله، در ایران اسطوره را در وهلهٔ اول با مقولات ایران باستان خَلط کردند. یعنی در واقع، یک نوع بحث ادبی در اسطوره شد. خود اسطوره که اساسش چیست، چرا پدید آمد، و چگونه ممکن است اثرگذار باشد، اینها تقریباً مطرح نشد. آنچه عنوان شد، بیشتر منظورم قدما هستند، همانطور که فرمودید، این است گویی فقط ادبیات ایران باستان، اسطوره دارد و از ایران باستان که بگذرید، دیگر اسطوره اصلاً وجود ندارد. حال آنکه دید امروزین، و دید این بندهٔ حقیر این است که اسطوره در زندگی همهٔ ما هست. نهفقط دورهای از تاریخ ماست، آنچه که فرهنگ ما نیز هست. در شاهنامهٔ فردوسی اسطوره هست و جایگاه مهمی دارد و نیز در ادبیات اوستایی، ادبیات پهلوی و ادبیات زرتشتی اسطوره هست. بعد از اسلام هم همینطور، اسطوره وجود دارد. ما غرق در اسطوره هستیم، چنان که میگویم درحالحاضر هم هستیم.