کتاب اسطوره ادبیات و هنر نوشته ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: هنر، تاریخ ادبیات، تاریخ هنر، اسطوره شناسی
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است. بخش نخست دربردارندهٔ گفتارهایی چون اسطوره و اسطورهشناسی، چشماندازهای نقد اسطورهشناختی، افسانهٔ اسطوره، تبیین معانی افسانه و اسطوره و تفاوت آنها، اسطورهٔ آداپا، نخستین انسان، در اساطیر بینالنهرین، اسطورهٔ دمتر ـ پرسفونه و اسطورهٔ تولد بوداست.
بخش دوم شامل مباحثی فراگیرتر در پیوند اسطوره، حماسه و ادبیات است. چند گفتار نخست دربارهٔ شخصیتهای اساطیری شاهنامه و ریشههای هندوایرانی آنهاست، مانند فریدون ـ ثرَئتَئونَه، کیکاووس ـ کاویهاوشَنَس، رستم و ایندرا، یا بررسی تطبیقی برخی شخصیتهای اساطیری ـ حماسی با همتای یونانی آنها مانند آشیل ـ اسفندیار و هکتور ـ رستم است. جستاری دربارهٔ کیخسرو نیز مکمل بررسی شخصیتهای اساطیری شاهنامه است که تأثیری شایان بر ادب حماسی گذارده است.
بخش سوم کتاب در پیوند اسطوره و هنر است. نخست ابعاد و زوایای گوناگون رابطهٔ درونی و ژرف اسطوره و هنر مطرح شده و نقد اسطورهشناختی هنر ــ که در شمار دیدگاههای نقد جدید است ــ به عنوان شاخصی برای تحلیل آثار هنری با بُنمایههای اساطیری کاویده شده است. آنگاه درآمدی بر هنر مانوی، اسطورهٔ ماه در نگارههای مانوی، بهویژه بازسازی ارژنگ مانی، که همواره دغدغهٔ نگارنده بوده است و نمونهٔ آشکار گرهخوردگی اسطوره و نگارگری در هنر نژادهٔ ایرانی است، مکمل این بخش است. واپسین گفتار دربارهٔ درهمآمیزی زمانومکان و اسطورهسازی در هنر یکی از هنرمندان معاصر است.
اسطوره امروز، چه در فرهنگ غرب و چه در فرهنگ ایران، با دو معنی متضاد به کار میرود: اسطوره به معنی یک امر، چیز یا شخصیتی خیالی یا غیرواقعی. مثلاً میگویند فلان چیز یا فلان شخص اسطوره شده، یعنی از واقعیت خود دور شده است. در معنی دوم اسطوره یک امر، چیز یا شخصیتی حقیقی را به ذهن متبادر میکند. مثلاً اسطورهٔ آفرینش، خدایان، ایزدان و فرشتگان. در نزد باورمندان اسطوره امری حقیقی است و بدان اعتقاد دارند.
اسطوره در دیدگاههای اسطورهشناختی تعریفهای گوناگون دارد. مثلاً اسطوره در دیدگاه پدیدارشناسی روایتگرِ آفرینش، سرگذشت ایزدان، کیهانشناخت و فرجامشناسیِ یک ملت، قوم یا قبیله است. مطابق این دیدگاه، اسطوره تاریخِ مینوی و مقدسِ کیهان را رقم میزند. از اینرو رازآمیز مینماید. بینشِ اساطیری بینشی شهودی است، با استدلال منطقی و ریاضی بیگانه است و استدلالی تمثیلی و نمادین دارد. آفرینندگانِ اسطورهها هنرمندانی چیرهدست، اما گمناماند که در زمانهای دور آثار اسطورهای را به طور دستهجمعی آفریدند؛ آثار نوشتاری و تصویری که نسلبهنسل گشت، چهبسا دگرگون شد و کمال یافت. اسطورهپردازان طی روزگاران دراز، به گونهای شهودی و بیواسطه، تصاویر و بُنمایههای شگرف اسطورهای را آفریدند که هنوز هم ارزشمند و قابلتجزیهوتحلیلاند. به گمان مالینوسکی۱، اسطوره در جامعهٔ بدوی، یعنی به صورت آغازین و زندهٔ خود فقط قصهٔ نقلشده نیست، بلکه واقعیتی زیسته و تجربهشده است. اسطوره به گونهٔ آفرینشهایی که در رمانهای امروزی میخوانیم نیست، بلکه حقیقتی زنده است که گویا در زمانهای آغازین رخ داده و از آن پس بر جهان و سرنوشت آدمیان اثرگذار بوده است. بنابراین روایتهای اساطیری روایاتی «تجربهمند» ند و فقط در کلام نمیگنجند، بلکه در آثار تصویری، موسیقایی و حتی در رقص بدویها دیده میشوند.
کتاب اسطوره ادبیات و هنر نوشته ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: هنر، تاریخ ادبیات، تاریخ هنر، اسطوره شناسی
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است. بخش نخست دربردارندهٔ گفتارهایی چون اسطوره و اسطورهشناسی، چشماندازهای نقد اسطورهشناختی، افسانهٔ اسطوره، تبیین معانی افسانه و اسطوره و تفاوت آنها، اسطورهٔ آداپا، نخستین انسان، در اساطیر بینالنهرین، اسطورهٔ دمتر ـ پرسفونه و اسطورهٔ تولد بوداست.
بخش دوم شامل مباحثی فراگیرتر در پیوند اسطوره، حماسه و ادبیات است. چند گفتار نخست دربارهٔ شخصیتهای اساطیری شاهنامه و ریشههای هندوایرانی آنهاست، مانند فریدون ـ ثرَئتَئونَه، کیکاووس ـ کاویهاوشَنَس، رستم و ایندرا، یا بررسی تطبیقی برخی شخصیتهای اساطیری ـ حماسی با همتای یونانی آنها مانند آشیل ـ اسفندیار و هکتور ـ رستم است. جستاری دربارهٔ کیخسرو نیز مکمل بررسی شخصیتهای اساطیری شاهنامه است که تأثیری شایان بر ادب حماسی گذارده است.
بخش سوم کتاب در پیوند اسطوره و هنر است. نخست ابعاد و زوایای گوناگون رابطهٔ درونی و ژرف اسطوره و هنر مطرح شده و نقد اسطورهشناختی هنر ــ که در شمار دیدگاههای نقد جدید است ــ به عنوان شاخصی برای تحلیل آثار هنری با بُنمایههای اساطیری کاویده شده است. آنگاه درآمدی بر هنر مانوی، اسطورهٔ ماه در نگارههای مانوی، بهویژه بازسازی ارژنگ مانی، که همواره دغدغهٔ نگارنده بوده است و نمونهٔ آشکار گرهخوردگی اسطوره و نگارگری در هنر نژادهٔ ایرانی است، مکمل این بخش است. واپسین گفتار دربارهٔ درهمآمیزی زمانومکان و اسطورهسازی در هنر یکی از هنرمندان معاصر است.
اسطوره امروز، چه در فرهنگ غرب و چه در فرهنگ ایران، با دو معنی متضاد به کار میرود: اسطوره به معنی یک امر، چیز یا شخصیتی خیالی یا غیرواقعی. مثلاً میگویند فلان چیز یا فلان شخص اسطوره شده، یعنی از واقعیت خود دور شده است. در معنی دوم اسطوره یک امر، چیز یا شخصیتی حقیقی را به ذهن متبادر میکند. مثلاً اسطورهٔ آفرینش، خدایان، ایزدان و فرشتگان. در نزد باورمندان اسطوره امری حقیقی است و بدان اعتقاد دارند.
اسطوره در دیدگاههای اسطورهشناختی تعریفهای گوناگون دارد. مثلاً اسطوره در دیدگاه پدیدارشناسی روایتگرِ آفرینش، سرگذشت ایزدان، کیهانشناخت و فرجامشناسیِ یک ملت، قوم یا قبیله است. مطابق این دیدگاه، اسطوره تاریخِ مینوی و مقدسِ کیهان را رقم میزند. از اینرو رازآمیز مینماید. بینشِ اساطیری بینشی شهودی است، با استدلال منطقی و ریاضی بیگانه است و استدلالی تمثیلی و نمادین دارد. آفرینندگانِ اسطورهها هنرمندانی چیرهدست، اما گمناماند که در زمانهای دور آثار اسطورهای را به طور دستهجمعی آفریدند؛ آثار نوشتاری و تصویری که نسلبهنسل گشت، چهبسا دگرگون شد و کمال یافت. اسطورهپردازان طی روزگاران دراز، به گونهای شهودی و بیواسطه، تصاویر و بُنمایههای شگرف اسطورهای را آفریدند که هنوز هم ارزشمند و قابلتجزیهوتحلیلاند. به گمان مالینوسکی۱، اسطوره در جامعهٔ بدوی، یعنی به صورت آغازین و زندهٔ خود فقط قصهٔ نقلشده نیست، بلکه واقعیتی زیسته و تجربهشده است. اسطوره به گونهٔ آفرینشهایی که در رمانهای امروزی میخوانیم نیست، بلکه حقیقتی زنده است که گویا در زمانهای آغازین رخ داده و از آن پس بر جهان و سرنوشت آدمیان اثرگذار بوده است. بنابراین روایتهای اساطیری روایاتی «تجربهمند» ند و فقط در کلام نمیگنجند، بلکه در آثار تصویری، موسیقایی و حتی در رقص بدویها دیده میشوند.