کتاب استخوان خوک و دست های جذامی نوشته مصطفی مستور, توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان فارسی، داستان فارسی
داستان در آپارتمان هفده طبقهی خاوران اتفاق مىافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در یک روز از سر مىگذرانند که نتیجهی عملکرد بعضىها تا فرداى آن روز و بعضىها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مىکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگیرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از این کار منصرف مىشوند. الیاس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پیدا مىکند که در سایت بانک خون جهانى، قیمت عضو اهدایىاش را براى پیوند ۷۵ هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فریز» مى آورد و از آنان پول مىگیرد. در این میان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنایى با سوسن به وى داده شده است برخلاف دیگران، شبها نزد سوسن صوفىمنشانه شعر مىگوید و در نهایت پس از به وجود آمدن یک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى همیشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آینده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسیقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مىآید که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقهی پانزدهم حل مى کنند و باز به عیش و عشرت جمعىشان مىپردازند.
اون پایین دارید چه کار می کنید ؟ با شما هستم ! با شما عوضی ها که عینهو کرم دارید تو هم میلولید . چی خیال کردید ؟ همتون از وکیل و وزیر گرفته سپور و آشپز و پروفسور ، آخرش می شید دو عدد . خیلی که هنر کنید ، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید ، فاصله دو عددتون می شه صد صدام رو می شنفید ؟ میشید یه پیر مرد آب زیپوی عوضی بوگندو . کافیه دور تند نگاش کنید . همین که دور تند نیگاش کردید می فهمید چه گندی زندید. می فهمید چه چیزی هجو و مزخرفی درست کردید . حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید ؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردند ؟
کتاب استخوان خوک و دست های جذامی نوشته مصطفی مستور, توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان فارسی، داستان فارسی
داستان در آپارتمان هفده طبقهی خاوران اتفاق مىافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در یک روز از سر مىگذرانند که نتیجهی عملکرد بعضىها تا فرداى آن روز و بعضىها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مىکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگیرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از این کار منصرف مىشوند. الیاس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پیدا مىکند که در سایت بانک خون جهانى، قیمت عضو اهدایىاش را براى پیوند ۷۵ هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فریز» مى آورد و از آنان پول مىگیرد. در این میان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنایى با سوسن به وى داده شده است برخلاف دیگران، شبها نزد سوسن صوفىمنشانه شعر مىگوید و در نهایت پس از به وجود آمدن یک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى همیشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آینده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسیقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مىآید که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقهی پانزدهم حل مى کنند و باز به عیش و عشرت جمعىشان مىپردازند.
اون پایین دارید چه کار می کنید ؟ با شما هستم ! با شما عوضی ها که عینهو کرم دارید تو هم میلولید . چی خیال کردید ؟ همتون از وکیل و وزیر گرفته سپور و آشپز و پروفسور ، آخرش می شید دو عدد . خیلی که هنر کنید ، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید ، فاصله دو عددتون می شه صد صدام رو می شنفید ؟ میشید یه پیر مرد آب زیپوی عوضی بوگندو . کافیه دور تند نگاش کنید . همین که دور تند نیگاش کردید می فهمید چه گندی زندید. می فهمید چه چیزی هجو و مزخرفی درست کردید . حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید ؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردند ؟