کتاب استادان بسیار زندگی های بسیار نوشته برایان ال وایس ترجمه زهره زاهدی توسط انتشارات صبح صادق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، سرگذشتنامه، داستان های روانشناسی
کتاب استادان بسیار، زندگی های بسیار، به گفتهٔ نویسنده، کمک ناچیزی به تحقیقاتی است که در زمینهٔ فراروانشناسی و بهویژه تجربیات پیش از تولد و پس از مرگ، در دست انجام است. همهٔ آنچه در این اثر میخوانید، حقیقت دارد. برایان ال. وایس، چیزی به روایتهای موجود اضافه نکرده و تنها قسمتهای تکراری را حذف کرده است. روایتهای این کتاب، دربارهٔ یکی از بیماران دکتر برایان ال. وایس، به نام کاترین، است. کاترین، پس از گذراندن دورههای رواندرمانی متفاوت و بیاثربودن آنها، بهوسیلهٔ خواب مصنوعی و گذشتهدرمانی بهبود یافت و تمامی اختلالاتش ظرف ۲ ماه از بین رفت. نوشتن این کتاب، ۴ سال طول کشید؛ سالهایی برای آنکه نویسنده جرأت کند، حرفهاش را به مخاطره بیندازد و این اطلاعات نامأنوس را آشکار کند. دکتر برایان ال. وایتس دانشآموختهٔ دانشگاه کلمبیا و دانشکدهٔ پزشکی ییل است. او بهعنوان روانپزشک ارشد و رئیس مرکز پزشکی مونت سینایی در میامی کار کرده است.
هفته بعد، هنگامی که کاترین در قرار بعدیاش حاضر شد، آماده بودم تا نوار مکالمات حیرتانگیز هفتهٔ قبل را برایش بگذارم. هرچه باشد، او علاوه بر خاطرات زندگیهای گذشته اشعاری الهی و آسمانی نیز در اختیارم قرار میداد. به او گفتم که اطلاعاتی از تجربیات بعد از مرگ به دست داده است، هر چند که مطلقاً از مرحلهٔ میانی و وضعیت روحانی چیزی به خاطر نداشت. او که اکنون به طرز شگفتآوری درمان شده و خوشحال بود، نیازی به شنیدن این مطالب نداشت. مضاف بر این که اینها به نوعی برایش « وهمآور » بودند.
او را واداشتم که به نوارها گوش کند. این حرفها شگفتانگیز، زیبا، و نشاطآور بود، و بر زبان خودش جاری شده بود. دلم میخواست این اطلاعات را با او سهیم شوم. او فقط چند دقیقه به صدای نجوای ملایم خودش روی نوار گوش کرد، و بعد از من خواست خاموشش کنم. گفت که آن حرفها برایش خیلی مرموز و عجیب است و ناراحتش میکند. در سکوت به خاطر آوردم: « اینها برای توست، نه او ».
نمیدانستم که این جلسات چه مدت دیگر طول خواهد کشید زیرا حال او هفته به هفته بهتر میشد. اکنون فقط امواج کوچکی بر دریاچهٔ روزگار متلاطم او، باقی مانده بود. او هنوز از مکانهای محصور میترسید، و رابطهاش هم با استوارت همچنان پا در هوا باقی مانده بود. به جز اینها، پیشرفتش چشمگیر بود.
ماهها بود که ما دیگر جلسهٔ رواندرمانی به شیوهٔ متداول نداشتیم. ضرورتی نداشت. چند دقیقهای دربارهٔ وقایع طول هفته گپ میزدیم، و بعد به سرعت دستبهکار بازگشت به گذشته به کمک هیپنوتیزم میشدیم. یا به دلیل تجربهٔ مجدد خاطرات حقیقی، ضربات مهم روانی، و مسائل کوچک اما ناراحتکنندهٔ روزمره، و یا به دلیل روند دوبارهٔ زیستن تجارب گذشته، کاترین به معنای واقعی درمان شده بود. حملات ترس و اضطرابش به کلی ناپدید شده بود. دیگر هیچ ترسی از مرگ یا مردن نداشت. دیگر نمیترسید از این که کنترلش را از دست بدهد. امروزه روانپزشکان برای درمان بیمارانی با علائم کاترین، از آرامبخشهای قوی به میزان زیاد و داروهای ضدافسردگی استفاده میکنند. علاوه بر دارو، بیماران اغلب تحت رواندرمانی شدید قرار دارند یا در جلسات گروهدرمانی ترس شرکت میکنند. بسیاری از روانپزشکان اعتقاد دارند که علائمی مانند علائم کاترین ریشهٔ بیولوژیکی دارد و در یک یا چند عنصر از فرمولهای شیمیایی مغز نقص کارایی وجود دارد.»
کتاب استادان بسیار زندگی های بسیار نوشته برایان ال وایس ترجمه زهره زاهدی توسط انتشارات صبح صادق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، سرگذشتنامه، داستان های روانشناسی
کتاب استادان بسیار، زندگی های بسیار، به گفتهٔ نویسنده، کمک ناچیزی به تحقیقاتی است که در زمینهٔ فراروانشناسی و بهویژه تجربیات پیش از تولد و پس از مرگ، در دست انجام است. همهٔ آنچه در این اثر میخوانید، حقیقت دارد. برایان ال. وایس، چیزی به روایتهای موجود اضافه نکرده و تنها قسمتهای تکراری را حذف کرده است. روایتهای این کتاب، دربارهٔ یکی از بیماران دکتر برایان ال. وایس، به نام کاترین، است. کاترین، پس از گذراندن دورههای رواندرمانی متفاوت و بیاثربودن آنها، بهوسیلهٔ خواب مصنوعی و گذشتهدرمانی بهبود یافت و تمامی اختلالاتش ظرف ۲ ماه از بین رفت. نوشتن این کتاب، ۴ سال طول کشید؛ سالهایی برای آنکه نویسنده جرأت کند، حرفهاش را به مخاطره بیندازد و این اطلاعات نامأنوس را آشکار کند. دکتر برایان ال. وایتس دانشآموختهٔ دانشگاه کلمبیا و دانشکدهٔ پزشکی ییل است. او بهعنوان روانپزشک ارشد و رئیس مرکز پزشکی مونت سینایی در میامی کار کرده است.
هفته بعد، هنگامی که کاترین در قرار بعدیاش حاضر شد، آماده بودم تا نوار مکالمات حیرتانگیز هفتهٔ قبل را برایش بگذارم. هرچه باشد، او علاوه بر خاطرات زندگیهای گذشته اشعاری الهی و آسمانی نیز در اختیارم قرار میداد. به او گفتم که اطلاعاتی از تجربیات بعد از مرگ به دست داده است، هر چند که مطلقاً از مرحلهٔ میانی و وضعیت روحانی چیزی به خاطر نداشت. او که اکنون به طرز شگفتآوری درمان شده و خوشحال بود، نیازی به شنیدن این مطالب نداشت. مضاف بر این که اینها به نوعی برایش « وهمآور » بودند.
او را واداشتم که به نوارها گوش کند. این حرفها شگفتانگیز، زیبا، و نشاطآور بود، و بر زبان خودش جاری شده بود. دلم میخواست این اطلاعات را با او سهیم شوم. او فقط چند دقیقه به صدای نجوای ملایم خودش روی نوار گوش کرد، و بعد از من خواست خاموشش کنم. گفت که آن حرفها برایش خیلی مرموز و عجیب است و ناراحتش میکند. در سکوت به خاطر آوردم: « اینها برای توست، نه او ».
نمیدانستم که این جلسات چه مدت دیگر طول خواهد کشید زیرا حال او هفته به هفته بهتر میشد. اکنون فقط امواج کوچکی بر دریاچهٔ روزگار متلاطم او، باقی مانده بود. او هنوز از مکانهای محصور میترسید، و رابطهاش هم با استوارت همچنان پا در هوا باقی مانده بود. به جز اینها، پیشرفتش چشمگیر بود.
ماهها بود که ما دیگر جلسهٔ رواندرمانی به شیوهٔ متداول نداشتیم. ضرورتی نداشت. چند دقیقهای دربارهٔ وقایع طول هفته گپ میزدیم، و بعد به سرعت دستبهکار بازگشت به گذشته به کمک هیپنوتیزم میشدیم. یا به دلیل تجربهٔ مجدد خاطرات حقیقی، ضربات مهم روانی، و مسائل کوچک اما ناراحتکنندهٔ روزمره، و یا به دلیل روند دوبارهٔ زیستن تجارب گذشته، کاترین به معنای واقعی درمان شده بود. حملات ترس و اضطرابش به کلی ناپدید شده بود. دیگر هیچ ترسی از مرگ یا مردن نداشت. دیگر نمیترسید از این که کنترلش را از دست بدهد. امروزه روانپزشکان برای درمان بیمارانی با علائم کاترین، از آرامبخشهای قوی به میزان زیاد و داروهای ضدافسردگی استفاده میکنند. علاوه بر دارو، بیماران اغلب تحت رواندرمانی شدید قرار دارند یا در جلسات گروهدرمانی ترس شرکت میکنند. بسیاری از روانپزشکان اعتقاد دارند که علائمی مانند علائم کاترین ریشهٔ بیولوژیکی دارد و در یک یا چند عنصر از فرمولهای شیمیایی مغز نقص کارایی وجود دارد.»