کتاب از دیار حبیب

کتاب از دیار حبیب نوشته سیدمهدی شجاعی, توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، داستان مذهبی، داستان های کوتاه ایرانی

از دیار حبیب، رمانی است کوتاه که گوشه هایی از زندگی حبیب بن مظاهر یار سالخورده ی حضرت سیدالشهدا(ع) را به تصویر می کشد؛ البته قسمت اعظم آن، به شهادت حبیب در کربلا اختصاص دارد و وصف عشق و شیدایی او به امام زمانش. داستان از زاویه دید دانای کل روایت می شود و به ده بخش تقسیم شده است. داستان از جایی آغاز می شود که حبیب بن مظاهر و میثم تمّار در ملاقاتی، مقابل چشم عده ای از مردم، هر یک از عاقبت کار آن دیگری و چگونگی شهادتش خبر می دهند و از هم جدا می شوند و … در این کتاب می خوانیم: جان در قفس تن حبیب، بی تابی می کند. حبیب، به حال خود نیست. انگار رخت پیری را کنده است، در چشمه ی عشق، وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است. جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است. هیچ کس حبیب را تا کنون به این حال ندیده است، گاهی آن می کشد، گاهی نگاهی به خیام حرم می اندازد، گاهی به افق چشم می دوزد، گاهی خود را در نگاه معشوق گم می کند، گاهی می گرید و گاهی می خندد.

این کتاب دو تن از یاران امام حسین (ع) به نام‌های «حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» را معرفی می‌کند که در واقعه‌ی عاشورا به شهادت می‌رسند. کتاب از دیار حبیب شامل ده داستان است که از زبان نویسنده بیان می‌شود و با نثری روان خواننده را در جریان اتفاقات تاریخی قرار می‌دهد.....

  • بخشی از متن کتاب

هوا رو به تاریکی می‌رود و حبیب اگر بتواند تاریکی را محمل سفر خود کند، هم امشب دعوت به انجام می‌رسد. عبور از میان خیل دشمن هم کار دشواری است. حبیب با فاصله‌ای نسبتا زیاد، سپاه دشمن را دور می‌زند و با سرعت به سمت قبیله خود می‌تازد. راه سپردن به آن سرعت و در تاریکی شب، با چشم‌های کم سوی حبیب، درحالی که ماه نیز از نمایش نیم چهره خود هم بخل می‌ورزد، کار آسانی نیست. اگر چشم‌های تیزبین و فراست کم‌نظیر اسب هم نباشد، معلوم نیست این تاریکستان چگونه باید طی شود. شعله‌های آتش چادرها، نشان می‌دهد که خواب، هنوز هشیاری قبیله را نربوده است. صدای فریاد اولین نگاهبان شب، به حبیب می‌فهماند که به مرز قبیله رسیده است و باید اسب را به تعجیل بایستاند تا از تیر هشیار نگاهبان در امان بماند. چهره حبیب آن‌قدر آشنا هست که در دیدرس روشنایی مشعل، شناخته شود و با احترام و عزت پروانه عبور بیابد. حضور بی‌وقت و ناگهانی حبیب در میان قبیله، جز سئوال و اضطراب و حیرت چه می‌تواند در پی داشته باشد. به چشم برهم زدنی، حبیب در میان دایره‌ای از مشعل و سئوال و کنجکاوی قرار می‌گیرد، همه مردان قبیله می‌خواهند بدانند که چه خبری پیر قبیله را این وقت شب به بیابان کشانده است. همه، همدیگر را به سکوت دعوت می‌کنند تا حبیب سخن بگوید :«بهترین هدیه‌ای که رائدی برای قبیله‌اش می‌آورد، چیست؟ من همان را برایتان آورده‌ام...»

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • ناموجود
ناموجود
توضیحات

کتاب از دیار حبیب نوشته سیدمهدی شجاعی, توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، داستان مذهبی، داستان های کوتاه ایرانی

از دیار حبیب، رمانی است کوتاه که گوشه هایی از زندگی حبیب بن مظاهر یار سالخورده ی حضرت سیدالشهدا(ع) را به تصویر می کشد؛ البته قسمت اعظم آن، به شهادت حبیب در کربلا اختصاص دارد و وصف عشق و شیدایی او به امام زمانش. داستان از زاویه دید دانای کل روایت می شود و به ده بخش تقسیم شده است. داستان از جایی آغاز می شود که حبیب بن مظاهر و میثم تمّار در ملاقاتی، مقابل چشم عده ای از مردم، هر یک از عاقبت کار آن دیگری و چگونگی شهادتش خبر می دهند و از هم جدا می شوند و … در این کتاب می خوانیم: جان در قفس تن حبیب، بی تابی می کند. حبیب، به حال خود نیست. انگار رخت پیری را کنده است، در چشمه ی عشق، وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است. جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است. هیچ کس حبیب را تا کنون به این حال ندیده است، گاهی آن می کشد، گاهی نگاهی به خیام حرم می اندازد، گاهی به افق چشم می دوزد، گاهی خود را در نگاه معشوق گم می کند، گاهی می گرید و گاهی می خندد.

این کتاب دو تن از یاران امام حسین (ع) به نام‌های «حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» را معرفی می‌کند که در واقعه‌ی عاشورا به شهادت می‌رسند. کتاب از دیار حبیب شامل ده داستان است که از زبان نویسنده بیان می‌شود و با نثری روان خواننده را در جریان اتفاقات تاریخی قرار می‌دهد.....

  • بخشی از متن کتاب

هوا رو به تاریکی می‌رود و حبیب اگر بتواند تاریکی را محمل سفر خود کند، هم امشب دعوت به انجام می‌رسد. عبور از میان خیل دشمن هم کار دشواری است. حبیب با فاصله‌ای نسبتا زیاد، سپاه دشمن را دور می‌زند و با سرعت به سمت قبیله خود می‌تازد. راه سپردن به آن سرعت و در تاریکی شب، با چشم‌های کم سوی حبیب، درحالی که ماه نیز از نمایش نیم چهره خود هم بخل می‌ورزد، کار آسانی نیست. اگر چشم‌های تیزبین و فراست کم‌نظیر اسب هم نباشد، معلوم نیست این تاریکستان چگونه باید طی شود. شعله‌های آتش چادرها، نشان می‌دهد که خواب، هنوز هشیاری قبیله را نربوده است. صدای فریاد اولین نگاهبان شب، به حبیب می‌فهماند که به مرز قبیله رسیده است و باید اسب را به تعجیل بایستاند تا از تیر هشیار نگاهبان در امان بماند. چهره حبیب آن‌قدر آشنا هست که در دیدرس روشنایی مشعل، شناخته شود و با احترام و عزت پروانه عبور بیابد. حضور بی‌وقت و ناگهانی حبیب در میان قبیله، جز سئوال و اضطراب و حیرت چه می‌تواند در پی داشته باشد. به چشم برهم زدنی، حبیب در میان دایره‌ای از مشعل و سئوال و کنجکاوی قرار می‌گیرد، همه مردان قبیله می‌خواهند بدانند که چه خبری پیر قبیله را این وقت شب به بیابان کشانده است. همه، همدیگر را به سکوت دعوت می‌کنند تا حبیب سخن بگوید :«بهترین هدیه‌ای که رائدی برای قبیله‌اش می‌آورد، چیست؟ من همان را برایتان آورده‌ام...»

مشخصات
  • ناشر
    کتاب نیستان
  • نویسنده
    سیدمهدی شجاعی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1401
  • نوبت چاپ
    بیست و یکم
  • تعداد صفحات
    72
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش