کتاب ادموند گانگلیون و پسر نوشته ژوئل اگلوف با ترجمه اصغر نوری, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
وقتی از مولو میپرسیدند که در زندگی چهکار میکند، جواب میداد: «تو کار پیراپزشکیام» و وانمود میکرد از کارش راضی است. ژرژ مسائل مربوط به هویتش را از خیلی وقت پیش حل کرده بود و وقتی همین سوال را ازش میپرسیدند، صادقانه جواب میداد: «من تو زندگی هیچکاری نمیکنم، تو بخش مرگ مشغولم.»
ادموند گانگلیون و پسر اولین رمان ژوئل اگلوف است. که سال 1999 چاپ شد و جایزهی الن فورنیه را گرفت. از همین رمان اول، اگلوف دنیایی عجیب به نمایش گذاشت که در آن طنز و موقعیت ابسورد شانهبهشانهی هم حرکت میکنند و به شاعرانگی میرسند. از دیگر آثار مهم او میتوان به رمانهای آنچه اینجا نشسته روی زمین انجام میدهم (برندهی جایزهی طنز سیاه، 2003)، منگی (برندهی جایزهی لیو انتر، 2005)، عوضی (2008) و مجموعه داستان سنجاقکها (برندهی جایزهی SGDL داستان کوتاه، 2013) اشاره کرد.
درباره ژوئل اگلوف
«ادموند گانگلیون و پسر» اثر دیگری از «ژوئل اگلوف» است. او همچنین رمانهای «عوضی» و «منگی» را در کارنامهی خود دارد. اگلوف نویسندهی اهل فرانسه، قصهپرداز موفقی است که برخی منتقدین او را از بهترین نویسندگان نسل نو ادبیات فرانسه میدانند. گاهی در کتابهای او ما با لحنی طنز از ملالهای هجومآورنده، مواجه میشویم. در این داستان همچنین در تلاش بوده تا فضای آکنده از بوی زنندهی کافور و بوی ماندگی ملافههای سفید و کفن را با طنز ملایمی بیامیزد و این آمیختگی تا جایی که کتاب به پایان برسد به چشم میآید. این اثر از او در سال 1999 برندهی جایزه الن فورنیه شد.
درباره رمان ادموند گانگلیون و پسر
«ادموند گانگلیون و پسر» کتابی است دربارهی مراسم تدفین. مردی که هرروز میان رؤیا و واقعیت، کسانی را به خاک میسپارد. با وسواس تمام در پی دفنوکفن آنها دوندگی میکند. بدون آنکه کاری از قلم بیافتد و وانمود میکند عاشق شغلش است. در روستایی که کسی در آن رفتوآمدی ندارد، سعادتش در مرگ ساکنین پنهان است. سعادتی که ادموند عمیقا خواهانش است و تقلا میکند تا از حال مردم مطلع شود تا ببیند کدامکس، حالوروزش به مرگ نزدیکتر است؛ و مولو کارمندی که کنار دستش رویای ترفیع میپروراند، میخواهد به جایگاه ویژهای برسد. او بسیار منظم، دستورات ادموند را اجرا میکند. موبهمو. در بخشی از کتاب میخوانیم: «وقتی از مولو میپرسیدند در زندگی چهکار میکند؟ جواب میداد «در کار پیراپزشکیام»»
اما حالا گانگلیون و مولو در بحران بیمرگی به سر میبرند. مدتهاست هیچکس رخت از دنیا برنبسته و آنها را امیدوار نکرده.
گانگلیون میاندیشد که کسبوکارشان به ته خط رسیده است و از شانس بد حتی در آن فصل از سال، هوا هم سرناسازگاری با مردم ندارد. ما قصهی مردی را میخوانیم که زندگیاش با مفهوم پیچیدهی مردن دیگران گرهخورده. در اتمسفری که حقیقت تلخ و بیانتهایی این رنج، با اتفاقات روزمره ترکیب میشود.
از مرگی که گاهوبیگاه، دست بر گلو میگذارد و تا آن دم که آخرین خاطره از مقابل چشم محو شود، ظرافت عضلات حنجره را در خود میفشرد تا زندگی تا شیار نوری که بر کف مغازهی کفنودفن ادموند گانگلیون میلغزد تا گردوخاک نشسته روی ساعت قدیمی، روی چارچوب بیرمق پنجره تا میل به اینکه همهچیز باید درست در جای خودش باشد، در زمان خودش و تشریفات مرگ باید در مختصاتی منظم، با برنامهریزی منظمی پیش برود. ملافههای سفید درخشان، بعدازآنکه مولو آنها را با وسواس خاصی رویهم میچیند، انتظار میکشند. رخ دادن یک مرگ هم کافی است تا کارشان به جریان بیافتد و روزشان آغاز شود.
کتاب ادموند گانگلیون و پسر نوشته ژوئل اگلوف با ترجمه اصغر نوری, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
وقتی از مولو میپرسیدند که در زندگی چهکار میکند، جواب میداد: «تو کار پیراپزشکیام» و وانمود میکرد از کارش راضی است. ژرژ مسائل مربوط به هویتش را از خیلی وقت پیش حل کرده بود و وقتی همین سوال را ازش میپرسیدند، صادقانه جواب میداد: «من تو زندگی هیچکاری نمیکنم، تو بخش مرگ مشغولم.»
ادموند گانگلیون و پسر اولین رمان ژوئل اگلوف است. که سال 1999 چاپ شد و جایزهی الن فورنیه را گرفت. از همین رمان اول، اگلوف دنیایی عجیب به نمایش گذاشت که در آن طنز و موقعیت ابسورد شانهبهشانهی هم حرکت میکنند و به شاعرانگی میرسند. از دیگر آثار مهم او میتوان به رمانهای آنچه اینجا نشسته روی زمین انجام میدهم (برندهی جایزهی طنز سیاه، 2003)، منگی (برندهی جایزهی لیو انتر، 2005)، عوضی (2008) و مجموعه داستان سنجاقکها (برندهی جایزهی SGDL داستان کوتاه، 2013) اشاره کرد.
درباره ژوئل اگلوف
«ادموند گانگلیون و پسر» اثر دیگری از «ژوئل اگلوف» است. او همچنین رمانهای «عوضی» و «منگی» را در کارنامهی خود دارد. اگلوف نویسندهی اهل فرانسه، قصهپرداز موفقی است که برخی منتقدین او را از بهترین نویسندگان نسل نو ادبیات فرانسه میدانند. گاهی در کتابهای او ما با لحنی طنز از ملالهای هجومآورنده، مواجه میشویم. در این داستان همچنین در تلاش بوده تا فضای آکنده از بوی زنندهی کافور و بوی ماندگی ملافههای سفید و کفن را با طنز ملایمی بیامیزد و این آمیختگی تا جایی که کتاب به پایان برسد به چشم میآید. این اثر از او در سال 1999 برندهی جایزه الن فورنیه شد.
درباره رمان ادموند گانگلیون و پسر
«ادموند گانگلیون و پسر» کتابی است دربارهی مراسم تدفین. مردی که هرروز میان رؤیا و واقعیت، کسانی را به خاک میسپارد. با وسواس تمام در پی دفنوکفن آنها دوندگی میکند. بدون آنکه کاری از قلم بیافتد و وانمود میکند عاشق شغلش است. در روستایی که کسی در آن رفتوآمدی ندارد، سعادتش در مرگ ساکنین پنهان است. سعادتی که ادموند عمیقا خواهانش است و تقلا میکند تا از حال مردم مطلع شود تا ببیند کدامکس، حالوروزش به مرگ نزدیکتر است؛ و مولو کارمندی که کنار دستش رویای ترفیع میپروراند، میخواهد به جایگاه ویژهای برسد. او بسیار منظم، دستورات ادموند را اجرا میکند. موبهمو. در بخشی از کتاب میخوانیم: «وقتی از مولو میپرسیدند در زندگی چهکار میکند؟ جواب میداد «در کار پیراپزشکیام»»
اما حالا گانگلیون و مولو در بحران بیمرگی به سر میبرند. مدتهاست هیچکس رخت از دنیا برنبسته و آنها را امیدوار نکرده.
گانگلیون میاندیشد که کسبوکارشان به ته خط رسیده است و از شانس بد حتی در آن فصل از سال، هوا هم سرناسازگاری با مردم ندارد. ما قصهی مردی را میخوانیم که زندگیاش با مفهوم پیچیدهی مردن دیگران گرهخورده. در اتمسفری که حقیقت تلخ و بیانتهایی این رنج، با اتفاقات روزمره ترکیب میشود.
از مرگی که گاهوبیگاه، دست بر گلو میگذارد و تا آن دم که آخرین خاطره از مقابل چشم محو شود، ظرافت عضلات حنجره را در خود میفشرد تا زندگی تا شیار نوری که بر کف مغازهی کفنودفن ادموند گانگلیون میلغزد تا گردوخاک نشسته روی ساعت قدیمی، روی چارچوب بیرمق پنجره تا میل به اینکه همهچیز باید درست در جای خودش باشد، در زمان خودش و تشریفات مرگ باید در مختصاتی منظم، با برنامهریزی منظمی پیش برود. ملافههای سفید درخشان، بعدازآنکه مولو آنها را با وسواس خاصی رویهم میچیند، انتظار میکشند. رخ دادن یک مرگ هم کافی است تا کارشان به جریان بیافتد و روزشان آغاز شود.