رمان احتمال عشق در نگاه اول نوشته جنیفر اى اسمیت با ترجمه سمانه سیدى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
بخشى مقدمه ى اختصاصى نویسنده براى ترجمه ى فارسى: خوانندگان عزیز نمیتوانم شدت هیجانم را از اینکه قرار است این کتاب - که در قلبم جا دارد - در ایران به چاپ برسد، بیان کنم. کتاب «احتمال عشق در نگاه اول» کتابی است دربارهی عشق، سرنوشت و امید. کتابی دربارهی دوری و بخشش. همچنین، کتابی دربارهی پیامدهای هر عمل؛ اینکه چطور یک اتفاق کوچک - از دست دادن پرواز، بابت ٤دقیقه تأخیر - میتواند زندگی شما را متحول کند. موضوعی در خور توجه؛ چرا که این داستان - که هرگز تصور نمیکردم راهش را به سمت آدمهای زیادی باز کند - زندگی مرا نیز متحول کرد... بخشى از داستان: هدلی آرام گفت «ببخشید، من نباید می اومدم.» اولیور میگوید: «نه.» و هدلی نگاهی مبهوت به او میاندازد.
او دوست داشت کلماتی شبیه به این بشنود: نرو یا لطفاً بمون یا من هم متأسفم، اما تمام چیزی که اولیور میگوید این است: «اشکالی نداره.» هدلی از این پا به آن پا میشود. پاشنه های کفشش درون گلولای فرو رفتهاند. او میگوید: «بهتره برم»، اما انگار چشم هایش می گویند: «نذار برم.» و دستهایش، در تلاش برای آنکه دست های اولیور را نگیرند و نگویند لطفاً، میلرزند
رمان احتمال عشق در نگاه اول نوشته جنیفر اى اسمیت با ترجمه سمانه سیدى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
بخشى مقدمه ى اختصاصى نویسنده براى ترجمه ى فارسى: خوانندگان عزیز نمیتوانم شدت هیجانم را از اینکه قرار است این کتاب - که در قلبم جا دارد - در ایران به چاپ برسد، بیان کنم. کتاب «احتمال عشق در نگاه اول» کتابی است دربارهی عشق، سرنوشت و امید. کتابی دربارهی دوری و بخشش. همچنین، کتابی دربارهی پیامدهای هر عمل؛ اینکه چطور یک اتفاق کوچک - از دست دادن پرواز، بابت ٤دقیقه تأخیر - میتواند زندگی شما را متحول کند. موضوعی در خور توجه؛ چرا که این داستان - که هرگز تصور نمیکردم راهش را به سمت آدمهای زیادی باز کند - زندگی مرا نیز متحول کرد... بخشى از داستان: هدلی آرام گفت «ببخشید، من نباید می اومدم.» اولیور میگوید: «نه.» و هدلی نگاهی مبهوت به او میاندازد.
او دوست داشت کلماتی شبیه به این بشنود: نرو یا لطفاً بمون یا من هم متأسفم، اما تمام چیزی که اولیور میگوید این است: «اشکالی نداره.» هدلی از این پا به آن پا میشود. پاشنه های کفشش درون گلولای فرو رفتهاند. او میگوید: «بهتره برم»، اما انگار چشم هایش می گویند: «نذار برم.» و دستهایش، در تلاش برای آنکه دست های اولیور را نگیرند و نگویند لطفاً، میلرزند