رمان چخوف مهمان تابستانی نوشته الیسون هندرسون با ترجمه علی قانع، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی
شخصیتهای زن اینداستان، یکپزشک اوکراینی در حال مرگ، یکناشر در شهر لندن و یکمترجم هستند. پزشک اوکراینی که زینیدا نام دارد، بهواسطه بیماری، ناچار به بازنشستگی زودهنگام و استراحت در منزل میشود. او که از دوستان آنتوان چخوف است، باید پس از بیماری و نابینایی رو به مرگ، در ملک خانوادگیاش در روستا زندگی کند. در همینحال که زینیدا با بیماری دست و پنجه نرم میکند، چخوف بهعنوان یکنویسنده داستانکوتاه در حال معروفشدن است و برای اقامت تابستانی، ویلای خانوادگی زینیدا را اجاره میکند. اینماجرا مربوط به سال ۱۹۸۸ است و زمستان سال ۲۰۱۴ دفترچه خاطرات زینیدا توسط یکناشر کوچک در لندن، برای شخصیت مترجم یعنی آنا هاردینگ میرسد.
اینمترجم در ادامه گفت: همانطور که پیشتر گفتم، ما بیشتر، آثار داستانی نویسندگان را میبینیم و شناخت چندانی از خودشان نداریم. من وقتی اینکتاب و مطالب دیگری را درباره زندگی چخوف خواندم، دیدم چهجایگاهی عجیبی بین مردم روسیه، اوکراین و کشورهای اقماری شوروی داشته و دارد. کار زیبایی که نویسنده کتاب مورداشاره انجام داده، این است که از نامههای چخوف در واقعیت، الهام گرفته است. چخوف عادت داشته برای تعطیلات تابستانی به ییلاق برود. در اینییلاق هم یکخانم دکتر حضور داشته که میزبان مهمانسرای چخوف بوده و آلیسون آندرسون، از شخصیتاش استفاده کرده و قصهاش را اینطور پیش برده که یکرابطه عاطفی بین چخوف و خانم دکتر نابینای داستانش به وجود بیاورد.
قانع گفت: در ادامه ماجرا، آنا برای فرار از مشکلات زندگی زناشویی و حرفهاش، تصمیم میگیرد در قبال مبلغی، دفترچه خاطرات زینیدا را ترجمه کند. و با شروع ترجمه است که شیفته نوشتههای اینزن درباره چخوف و مبارزهاش با بیماری میشود. اینعلاقه موجب جستجوی آنا در واقعیات و مسائل تاریخی مربوط به چخوف میشود. همه مطالبی که گفتم، در یکرمان ۴۰۰ صفحهای گردآوری شدهاند.
رمان چخوف مهمان تابستانی نوشته الیسون هندرسون با ترجمه علی قانع، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی
شخصیتهای زن اینداستان، یکپزشک اوکراینی در حال مرگ، یکناشر در شهر لندن و یکمترجم هستند. پزشک اوکراینی که زینیدا نام دارد، بهواسطه بیماری، ناچار به بازنشستگی زودهنگام و استراحت در منزل میشود. او که از دوستان آنتوان چخوف است، باید پس از بیماری و نابینایی رو به مرگ، در ملک خانوادگیاش در روستا زندگی کند. در همینحال که زینیدا با بیماری دست و پنجه نرم میکند، چخوف بهعنوان یکنویسنده داستانکوتاه در حال معروفشدن است و برای اقامت تابستانی، ویلای خانوادگی زینیدا را اجاره میکند. اینماجرا مربوط به سال ۱۹۸۸ است و زمستان سال ۲۰۱۴ دفترچه خاطرات زینیدا توسط یکناشر کوچک در لندن، برای شخصیت مترجم یعنی آنا هاردینگ میرسد.
اینمترجم در ادامه گفت: همانطور که پیشتر گفتم، ما بیشتر، آثار داستانی نویسندگان را میبینیم و شناخت چندانی از خودشان نداریم. من وقتی اینکتاب و مطالب دیگری را درباره زندگی چخوف خواندم، دیدم چهجایگاهی عجیبی بین مردم روسیه، اوکراین و کشورهای اقماری شوروی داشته و دارد. کار زیبایی که نویسنده کتاب مورداشاره انجام داده، این است که از نامههای چخوف در واقعیت، الهام گرفته است. چخوف عادت داشته برای تعطیلات تابستانی به ییلاق برود. در اینییلاق هم یکخانم دکتر حضور داشته که میزبان مهمانسرای چخوف بوده و آلیسون آندرسون، از شخصیتاش استفاده کرده و قصهاش را اینطور پیش برده که یکرابطه عاطفی بین چخوف و خانم دکتر نابینای داستانش به وجود بیاورد.
قانع گفت: در ادامه ماجرا، آنا برای فرار از مشکلات زندگی زناشویی و حرفهاش، تصمیم میگیرد در قبال مبلغی، دفترچه خاطرات زینیدا را ترجمه کند. و با شروع ترجمه است که شیفته نوشتههای اینزن درباره چخوف و مبارزهاش با بیماری میشود. اینعلاقه موجب جستجوی آنا در واقعیات و مسائل تاریخی مربوط به چخوف میشود. همه مطالبی که گفتم، در یکرمان ۴۰۰ صفحهای گردآوری شدهاند.