کتاب مدیریت سازمان ها و مراکز فرهنگی نوشته حسین بهرامی, مازیار سلامت, توسط انتشارات ادیبان روز با موضوع مدیریت, نظریه اخلاقی افلاطون، مدیریت سازمان به چاپ رسیده است.
افلاطــون نظریــه اخلاقــی خویــش را در ضمــن نظریــهی اجتماعــی خــود بیــان می کنــد. بــه عبــارت دیگــر، افلاطــون از شــاخه ی سیاســت مــدن بــه شــاخهی اخلاق می رســد. او بحــث خــود را از عدالــت اجتماعــی آغــاز می کنــد و بــه عدالــت اخلاقــی منتهــی می نمایــد. افلاطــون معتقــد اســت، »فقــط ســه چیــز اســت کــه ارزش دارد عدالــت، زیبایــی و حقیقــت؛ و مرجــع ایــن ســه، بــه یــک چیــز برمی گــردد و آن خیــر اســت. پــس فقــط یــک چیــز ارزش دارد و آن خیــر اســت کــه معیــار فعــل اخلاقــی اســت.«توضیــح آنکــه عدالــت اجتماعــی یعنــی »کســی آنچــه حــق اوســت بــه دســت آورد و کاری را در پیــش گیــرد کــه اســتعداد آن را دارد. عدالــت فــردی نیــز »عدالــت نظــام مؤثــر و منتــج از هماهنگــی قــوای یــک فــرد انســانی اســت، بدیــن معنــا کــه هــر یــک از قــوا در جــای خــود قــرارگیــرد و هــر یــک در رفتــار و کــردار انســان تشــریک مســاعی کنند.
پــس عدالــت چــه فــردی و چــه اجتماعــی بــه تــوازن و تناســب تعریــف میشــود و تــوازن و تناســب یعنــی زیبایــی از طــرف دیگــر، زیبایــی دو نــوع اســت: محســوس و معقــول. زیبایــی معقــول کــه بــا عقــل درک میشــود و نیکــی، حســن عمــل و یــا خیــر اخلاقــی نامیــده میشــود، ماننــد زیبایــی راســتگویی، ایثــار و... زیبایــی عدالــت هــم از نــوع زیبایــی معقــول اســت نــه محســوس، پــس بازگشــت عدالــت بــه خیــر و نیکویــی اســت. از ســوی دیگــر، عدالــت نامــوس اصلــی جهــان اســت و در همــهی نظــام هســتی، اصــل عدالــت، انتظــام و تناســب بــه کار رفتــه اســت و جهــان بــه عــدل و تناســب برپاســت، پــس میتــوان نظریــه اخلاقــی افلاطــون را از مقولــهی زیبایــی دانســت؛ و نیــز حقیقــت، عبــارت اســت از درک عدالــت جهانــی و درک عدالت اخلاقی
کتاب مدیریت سازمان ها و مراکز فرهنگی نوشته حسین بهرامی, مازیار سلامت, توسط انتشارات ادیبان روز با موضوع مدیریت, نظریه اخلاقی افلاطون، مدیریت سازمان به چاپ رسیده است.
افلاطــون نظریــه اخلاقــی خویــش را در ضمــن نظریــهی اجتماعــی خــود بیــان می کنــد. بــه عبــارت دیگــر، افلاطــون از شــاخه ی سیاســت مــدن بــه شــاخهی اخلاق می رســد. او بحــث خــود را از عدالــت اجتماعــی آغــاز می کنــد و بــه عدالــت اخلاقــی منتهــی می نمایــد. افلاطــون معتقــد اســت، »فقــط ســه چیــز اســت کــه ارزش دارد عدالــت، زیبایــی و حقیقــت؛ و مرجــع ایــن ســه، بــه یــک چیــز برمی گــردد و آن خیــر اســت. پــس فقــط یــک چیــز ارزش دارد و آن خیــر اســت کــه معیــار فعــل اخلاقــی اســت.«توضیــح آنکــه عدالــت اجتماعــی یعنــی »کســی آنچــه حــق اوســت بــه دســت آورد و کاری را در پیــش گیــرد کــه اســتعداد آن را دارد. عدالــت فــردی نیــز »عدالــت نظــام مؤثــر و منتــج از هماهنگــی قــوای یــک فــرد انســانی اســت، بدیــن معنــا کــه هــر یــک از قــوا در جــای خــود قــرارگیــرد و هــر یــک در رفتــار و کــردار انســان تشــریک مســاعی کنند.
پــس عدالــت چــه فــردی و چــه اجتماعــی بــه تــوازن و تناســب تعریــف میشــود و تــوازن و تناســب یعنــی زیبایــی از طــرف دیگــر، زیبایــی دو نــوع اســت: محســوس و معقــول. زیبایــی معقــول کــه بــا عقــل درک میشــود و نیکــی، حســن عمــل و یــا خیــر اخلاقــی نامیــده میشــود، ماننــد زیبایــی راســتگویی، ایثــار و... زیبایــی عدالــت هــم از نــوع زیبایــی معقــول اســت نــه محســوس، پــس بازگشــت عدالــت بــه خیــر و نیکویــی اســت. از ســوی دیگــر، عدالــت نامــوس اصلــی جهــان اســت و در همــهی نظــام هســتی، اصــل عدالــت، انتظــام و تناســب بــه کار رفتــه اســت و جهــان بــه عــدل و تناســب برپاســت، پــس میتــوان نظریــه اخلاقــی افلاطــون را از مقولــهی زیبایــی دانســت؛ و نیــز حقیقــت، عبــارت اســت از درک عدالــت جهانــی و درک عدالت اخلاقی