کتاب فلسفهی علم مقدمهای بسیار کوتاه نوشته سمیر اکاشا ترجمه سودابه خادمی، حسین عزیزطائمه توسط انتشارات دوران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل مباحث فلسفه، عرفان, فلسفه علم میباشد.
بخشی از کار فلسفه علم زیر سؤال بردن فرضیاتی است که دانشمندان آن را مسلم می دانند. اما این تلقی غلط است که دانشمندان هرگز خودشان درباره ی مسائل فلسفی بحث نمی کنند. در واقع، از نظر تاریخی دانشمندان نقشی اساسی در توسعه ی فلسفه علم داشته اند. دکارت، نیوتن و اینشتین نمونه های برجسته ای از این موضوع هستند. هر کدام به سؤالاتی در مورد چگونگی پیشرفت علم مانند: چه روش تحقیق باید به کار رود و چه محدودیت هایی در دانش علمی وجود دارد، عمیقا علاقه مند بودند.
این سؤالات هنوز هم در قلب فلسفه ی علم معاصر قرار دارد. بنابراین، مسائلی که از نگرانی های فیلسوفان علم به شمار می آیند مورد توجه جدی برخی از بزرگترین دانشمندان نیز قرار گرفته اند. گفته می شود که باید پذیرفت امروزه بسیاری از دانشمندان علاقه ی چندانی به فلسفه ی علم ندارند و درباره ی آن شناخت کمی دارند. گرچه این مایه ی تأسف است، اما نشانه ی آن نیست که مسائل فلسفی دیگر مطرح نیستند، بلکه نتیجه ای از ماهیت تخصصی روزافزون علم و جدایی علوم طبیعی و علوم انسانی است که ویژگی بسیاری از آموزش های مدرن است
کار اصلی فلسفۀ علم، تحلیل روشهای تحقیقی است که در علوم گوناگون به کار میرود. شاید بپرسید چرا این کار باید بهجای خود دانشمندان به فیلسوفان محول شود. پرسش خوبی است. بخشی از پاسخ آن است که نگاه کردن به علم از دیدگاه فلسفی به ما امکان میدهد که عمیق تر کاوش کنیم ـ تا فرضهایی را که در کار علمی مستترند اما دانشمندان به صراحت دربارۀ آنها بحث نمیکنند، کشف کنیم. برای مثال، آزمایشگری علمی را در نظر بگیرید. فرض کنید دانشمندی آزمایشی انجام میدهد و نتیجۀ خاصی میگیرد.
آزمایش را چند بار تکرار میکند و همان نتیجه را به دست میآورد. احتمالاً پس از آن، با اطمینان از اینکه اگر به تکرار آزمایش بهطور دقیق تحت همان شرایط ادامه دهد، بازهم نتیجه را به دست خواهد آورد، کار را متوقف میسازد. ممکن است این فرض بدیهی به نظر آید، اما ما بهمثابۀ فیلسوف میخواهیم در آن تردید کنیم.
کتاب فلسفهی علم مقدمهای بسیار کوتاه نوشته سمیر اکاشا ترجمه سودابه خادمی، حسین عزیزطائمه توسط انتشارات دوران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل مباحث فلسفه، عرفان, فلسفه علم میباشد.
بخشی از کار فلسفه علم زیر سؤال بردن فرضیاتی است که دانشمندان آن را مسلم می دانند. اما این تلقی غلط است که دانشمندان هرگز خودشان درباره ی مسائل فلسفی بحث نمی کنند. در واقع، از نظر تاریخی دانشمندان نقشی اساسی در توسعه ی فلسفه علم داشته اند. دکارت، نیوتن و اینشتین نمونه های برجسته ای از این موضوع هستند. هر کدام به سؤالاتی در مورد چگونگی پیشرفت علم مانند: چه روش تحقیق باید به کار رود و چه محدودیت هایی در دانش علمی وجود دارد، عمیقا علاقه مند بودند.
این سؤالات هنوز هم در قلب فلسفه ی علم معاصر قرار دارد. بنابراین، مسائلی که از نگرانی های فیلسوفان علم به شمار می آیند مورد توجه جدی برخی از بزرگترین دانشمندان نیز قرار گرفته اند. گفته می شود که باید پذیرفت امروزه بسیاری از دانشمندان علاقه ی چندانی به فلسفه ی علم ندارند و درباره ی آن شناخت کمی دارند. گرچه این مایه ی تأسف است، اما نشانه ی آن نیست که مسائل فلسفی دیگر مطرح نیستند، بلکه نتیجه ای از ماهیت تخصصی روزافزون علم و جدایی علوم طبیعی و علوم انسانی است که ویژگی بسیاری از آموزش های مدرن است
کار اصلی فلسفۀ علم، تحلیل روشهای تحقیقی است که در علوم گوناگون به کار میرود. شاید بپرسید چرا این کار باید بهجای خود دانشمندان به فیلسوفان محول شود. پرسش خوبی است. بخشی از پاسخ آن است که نگاه کردن به علم از دیدگاه فلسفی به ما امکان میدهد که عمیق تر کاوش کنیم ـ تا فرضهایی را که در کار علمی مستترند اما دانشمندان به صراحت دربارۀ آنها بحث نمیکنند، کشف کنیم. برای مثال، آزمایشگری علمی را در نظر بگیرید. فرض کنید دانشمندی آزمایشی انجام میدهد و نتیجۀ خاصی میگیرد.
آزمایش را چند بار تکرار میکند و همان نتیجه را به دست میآورد. احتمالاً پس از آن، با اطمینان از اینکه اگر به تکرار آزمایش بهطور دقیق تحت همان شرایط ادامه دهد، بازهم نتیجه را به دست خواهد آورد، کار را متوقف میسازد. ممکن است این فرض بدیهی به نظر آید، اما ما بهمثابۀ فیلسوف میخواهیم در آن تردید کنیم.