کتاب سرگذشت مک دونالد نوشته ری کراک ترجمه مهدی لطیفی شیره جینی توسط انتشارات منوچهری به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: مدیریت، کارآفرینی، نوآوری، تکنولوژی
تعداد کمی از کارآفرینان می توانند ادعا کنند که در واقعیت، بر شیوه ی زندگی ما تاثیر گذاشته اند و آن را تغییر داده اند؛ اما "ری کراک" یکی از آن هاست. انقلاب های وی در اتوماسیون خدمات غذایی ، حق انحصار ، آموزش ملی و تبلیغات مشترک باعث شده است که او در کنار مردانی که نه تنها مشاغل بلکه کل صنایع جدید را تأسیس کردند ، جایگاهی کسب کند. اما حتی جالب تر از "ری کراک" مرد افسانه ای تجارت ، "ری کراک" به عنوان یک انسان است. "ری کراک" از آن مدل سرمایه دارهای معمولی خود ساخته که شما می شناسید نیست؛ در عصر حاضر ، به نظر می رسد کسانی که به موفقیت می رسند همیشه روشنفکر ، جوان و باهوش هستند. ایده به ذهن آن ها وارد می شود و در مدت زمان نسبتا کوتاهی قدرت و موج اقتصادی خود را به سمت موفقیت پیش می رانند. اما بنیانگذار مک دونالد، "ری کراک" همچون خودساخته های مدرن نبود.
او پنجاه و دو ساله بود که با برادران مک دونالد آشنا شد و اولین انحصار خود را افتتاح نمود. حالا به قول خودش با "ری کراک" ، مرد پشت افسانه تجارت آشنا شوید. یک فرد مشتاق ، ناظر به ادراک و یک داستان سرای ذاتی ، که به شما الهام بخشیده و مجذوبتان خواهد کرد. "سرگذشت مک دونالد" از بسیاری قصه های دیگر چشمگیرتر است زیرا شما می بینید که چطور یک نبرد آهسته و طولانی، سرعت و قدرت کافی را پیدا می کند. "سرگذشت مک دونالد" قطعا کتابی است که باید بارها و بارها بخوانید و بعد از آن شما دیگر هیچ وقت "ری کراک" را فراموش نخواهید کرد.
هر فرد باید از فرصت هایی که برایش پیش می آید استفاده کند و من همواره همین کار را کرده ام. بعد از اینکه هفده سال برای شرکت لیلی تولیپ فنجان های کاغذی فروختم و یکی یکی پله های ترقی سازمان را طی کردم و به اوج روزهای موفقیتم رسیدم، فرصت را در همزن های برقی چند کاره میله ای زشت یافتم و به آن چسبیدم. اصلا کار آسانی نبود که دست از شغل خوب و پردرآمد بردارم و تجارت خودم را آغاز کنم. همسرم از تعجب باورش نمی شد که من چنین کاری کرده ام؛ اما موفقیت من خیلی زود ترس های او را از بین برد و من با مسرت تمام این همزن ها را به مغازه های نوشیدنی های غیرالکلی سراسر کشور می فروختم. این کار بسیار پردرآمد بود و من عاشقش بودم. بله من حواسم به بقیه ی فرصت ها هم بود. من همیشه می گویم تا زمانی که سرحال و جوان هستید، فرصت رشد دارید و درست زمانی که می پزید شروع به پوسیدن می کنید. در روز پاتریک مقدس، وقتی که حرف های باورنکردنی در مورد همزن های خودم در کالیفرنیا را شنیدم داشتم ذوق مرگ می شدم.
کتاب سرگذشت مک دونالد نوشته ری کراک ترجمه مهدی لطیفی شیره جینی توسط انتشارات منوچهری به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: مدیریت، کارآفرینی، نوآوری، تکنولوژی
تعداد کمی از کارآفرینان می توانند ادعا کنند که در واقعیت، بر شیوه ی زندگی ما تاثیر گذاشته اند و آن را تغییر داده اند؛ اما "ری کراک" یکی از آن هاست. انقلاب های وی در اتوماسیون خدمات غذایی ، حق انحصار ، آموزش ملی و تبلیغات مشترک باعث شده است که او در کنار مردانی که نه تنها مشاغل بلکه کل صنایع جدید را تأسیس کردند ، جایگاهی کسب کند. اما حتی جالب تر از "ری کراک" مرد افسانه ای تجارت ، "ری کراک" به عنوان یک انسان است. "ری کراک" از آن مدل سرمایه دارهای معمولی خود ساخته که شما می شناسید نیست؛ در عصر حاضر ، به نظر می رسد کسانی که به موفقیت می رسند همیشه روشنفکر ، جوان و باهوش هستند. ایده به ذهن آن ها وارد می شود و در مدت زمان نسبتا کوتاهی قدرت و موج اقتصادی خود را به سمت موفقیت پیش می رانند. اما بنیانگذار مک دونالد، "ری کراک" همچون خودساخته های مدرن نبود.
او پنجاه و دو ساله بود که با برادران مک دونالد آشنا شد و اولین انحصار خود را افتتاح نمود. حالا به قول خودش با "ری کراک" ، مرد پشت افسانه تجارت آشنا شوید. یک فرد مشتاق ، ناظر به ادراک و یک داستان سرای ذاتی ، که به شما الهام بخشیده و مجذوبتان خواهد کرد. "سرگذشت مک دونالد" از بسیاری قصه های دیگر چشمگیرتر است زیرا شما می بینید که چطور یک نبرد آهسته و طولانی، سرعت و قدرت کافی را پیدا می کند. "سرگذشت مک دونالد" قطعا کتابی است که باید بارها و بارها بخوانید و بعد از آن شما دیگر هیچ وقت "ری کراک" را فراموش نخواهید کرد.
هر فرد باید از فرصت هایی که برایش پیش می آید استفاده کند و من همواره همین کار را کرده ام. بعد از اینکه هفده سال برای شرکت لیلی تولیپ فنجان های کاغذی فروختم و یکی یکی پله های ترقی سازمان را طی کردم و به اوج روزهای موفقیتم رسیدم، فرصت را در همزن های برقی چند کاره میله ای زشت یافتم و به آن چسبیدم. اصلا کار آسانی نبود که دست از شغل خوب و پردرآمد بردارم و تجارت خودم را آغاز کنم. همسرم از تعجب باورش نمی شد که من چنین کاری کرده ام؛ اما موفقیت من خیلی زود ترس های او را از بین برد و من با مسرت تمام این همزن ها را به مغازه های نوشیدنی های غیرالکلی سراسر کشور می فروختم. این کار بسیار پردرآمد بود و من عاشقش بودم. بله من حواسم به بقیه ی فرصت ها هم بود. من همیشه می گویم تا زمانی که سرحال و جوان هستید، فرصت رشد دارید و درست زمانی که می پزید شروع به پوسیدن می کنید. در روز پاتریک مقدس، وقتی که حرف های باورنکردنی در مورد همزن های خودم در کالیفرنیا را شنیدم داشتم ذوق مرگ می شدم.