کتاب رمان انگلیسی Life is Too Short اثر Abby Jimenez توسط انتشارات Forever به چاپ رسیده است.
وقتی ونسا پرایس شغلش را رها کرد تا رویای سفر به دور دنیا را دنبال کند، انتظار نداشت میلیونها دنبالکننده یوتیوب پیدا کند که شادی او را در استفاده از هر لحظه به اشتراک میگذارند. برای او، زندگی کردن به بهترین شکل ممکن فقط یک شعار نیست. مادر و خواهرش هرگز سن ۳۰ سالگی را ندیدهاند و ونسا نمیخواهد چیزی را بدیهی بداند.
اما بعد از اینکه خواهر ناتنیاش ناگهان ونسا را به سرپرستی دختر نوزادش میسپارد، زندگی از "ماجراجویی روزانه" به "سطح بعدی بد" (که حالا با استفراغ نوزاد در موهایش همراه است) تبدیل میشود. آخرین کسی که ونسا انتظار دارد برای کمک به او بیاید، وکیل جذاب همسایه، آدریان کوپلند، است. به هر حال، او به سختی او را میشناسد. هیچ کس به او هشدار نداده بود که او مربی مخفی نوزاد است یا اینکه قرار است زمان زیادی را با او و سگ پیرش، چیواوا، بگذراند.
حالا او چیزهایی را احساس میکند که قسم خورده بود احساس نکند. زیرا تنها چیزی که بدتر از عاشق شدن به آدریان است، یافتن کمی امید برای آیندهای است که ممکن است هرگز نبیند.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب رمان انگلیسی Life is Too Short را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب رمان انگلیسی Life is Too Short اثر Abby Jimenez توسط انتشارات Forever به چاپ رسیده است.
وقتی ونسا پرایس شغلش را رها کرد تا رویای سفر به دور دنیا را دنبال کند، انتظار نداشت میلیونها دنبالکننده یوتیوب پیدا کند که شادی او را در استفاده از هر لحظه به اشتراک میگذارند. برای او، زندگی کردن به بهترین شکل ممکن فقط یک شعار نیست. مادر و خواهرش هرگز سن ۳۰ سالگی را ندیدهاند و ونسا نمیخواهد چیزی را بدیهی بداند.
اما بعد از اینکه خواهر ناتنیاش ناگهان ونسا را به سرپرستی دختر نوزادش میسپارد، زندگی از "ماجراجویی روزانه" به "سطح بعدی بد" (که حالا با استفراغ نوزاد در موهایش همراه است) تبدیل میشود. آخرین کسی که ونسا انتظار دارد برای کمک به او بیاید، وکیل جذاب همسایه، آدریان کوپلند، است. به هر حال، او به سختی او را میشناسد. هیچ کس به او هشدار نداده بود که او مربی مخفی نوزاد است یا اینکه قرار است زمان زیادی را با او و سگ پیرش، چیواوا، بگذراند.
حالا او چیزهایی را احساس میکند که قسم خورده بود احساس نکند. زیرا تنها چیزی که بدتر از عاشق شدن به آدریان است، یافتن کمی امید برای آیندهای است که ممکن است هرگز نبیند.