کتاب تاریخ بیهقی از منظر فرهنگ شناسی نوشته مهوش واحد دوست، توسط انتشارت زوار به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، نقد و تفسیر ادبی،نثر فارسی،قرن پنجم قمری،تاریخ و نقد،فرهنگ در ادبیات،ایران،تاریخ،غزنویان،582،351 قمری
گردآورنده کتاب پیش رو، اثر ادبی و بی نظیر “تاریخ بیهقی” و مسائل مطرح شده در آن، همچون: خانواده، مذهب، تشکیلات اداری، تشکیلات درباری، سیاست و… را از منظر فرهنگ شناسی مورد بحث و بررسی قرار می دهد. تاریخ بیهقی کتابی است ارزشمند که واقعیت های جامعه را در دوران حکومت غزنویان، به ثبت و ضبط رسانده است.
سرهنگ در قدیم به معنی پهلوان و مبارز بود و در میان عیاران، پیشوایان و رؤسا را سرهنگ می نامیدند. معمولا عیاران هر شهری را سرهنگی بود. گاه در برخی شهرها چند سرهنگ بود. در دوره غزنویان سرهنگ یکی از مناصب لشگری بود و شاید بالاتر از سروثاق. در تاریخ بیهقی این عنوان نیز بارها به کار رفته است. برای مثال: «و نخست جنیبتان بسیار با سلاح تمام و برگستوان و غلامان ساخته با علامت ها و مطردها و خیل خاصه او بسیار سوار و پیاده و بر اثر ایشان خیل یک یک سرهنگ می آمد سخت نیکو و تمام سلاح و خیل خیل می گذشت و سرهنگان زمین بوسه می دادند و می ایستادند.»
کتاب تاریخ بیهقی از منظر فرهنگ شناسی نوشته مهوش واحد دوست، توسط انتشارت زوار به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، نقد و تفسیر ادبی،نثر فارسی،قرن پنجم قمری،تاریخ و نقد،فرهنگ در ادبیات،ایران،تاریخ،غزنویان،582،351 قمری
گردآورنده کتاب پیش رو، اثر ادبی و بی نظیر “تاریخ بیهقی” و مسائل مطرح شده در آن، همچون: خانواده، مذهب، تشکیلات اداری، تشکیلات درباری، سیاست و… را از منظر فرهنگ شناسی مورد بحث و بررسی قرار می دهد. تاریخ بیهقی کتابی است ارزشمند که واقعیت های جامعه را در دوران حکومت غزنویان، به ثبت و ضبط رسانده است.
سرهنگ در قدیم به معنی پهلوان و مبارز بود و در میان عیاران، پیشوایان و رؤسا را سرهنگ می نامیدند. معمولا عیاران هر شهری را سرهنگی بود. گاه در برخی شهرها چند سرهنگ بود. در دوره غزنویان سرهنگ یکی از مناصب لشگری بود و شاید بالاتر از سروثاق. در تاریخ بیهقی این عنوان نیز بارها به کار رفته است. برای مثال: «و نخست جنیبتان بسیار با سلاح تمام و برگستوان و غلامان ساخته با علامت ها و مطردها و خیل خاصه او بسیار سوار و پیاده و بر اثر ایشان خیل یک یک سرهنگ می آمد سخت نیکو و تمام سلاح و خیل خیل می گذشت و سرهنگان زمین بوسه می دادند و می ایستادند.»