کتاب 10 قصه تصویری از جوامع الحکایات مجموعه 10جلدی نوشته حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، داستان های کودک، رمان کودک
داستان های این کتاب دربردارنده حكایاتی شیرین، خواندنی و ارزشمند كه در بردارنده نكاتی اخلاقی، مذهبی و آموزنده هستند و با زبانی ساده، ملموس و قابل فهم برای كودكان و نوجوانان بازنویسی شده اند. داستان هایی كهن و تاریخی كه از بهترین آثار تاریخ تمدن و ادبیات اسلام می باشند و برای پندگیری و عبرت آموزی به رشته تحریر در آمده اند.
با خود گفت: «اگر این مرد خداپرست بود، حتما او را به خانه می بردم تا مهمان من باشد و بهترین غذاها را برایش می پختم. اما حالا…»
حضرت ابراهیم از پیرمرد جدا شد، تا كسی دیگر را پیدا كند. دلش نمی خواست آدم بت پرستی مهمانش باشد.
او رفت و رفت. وقتی از پیرمرد دور شد، جبرائیل، فرشته ی خدا نزد او آمد، جلو رویش ایستاد و سلام كرد. ابراهیم از دیدن فرشته ی خدا خوشحال شد. چون می دانست، هروقت جبرائیل نزد او بیاید، پیغامی از طرف خداوند برای او می آورد. ابراهیم ساكت به فرشته نگاه می كرد. فرشته به حرف آمد و گفت: «ای ابراهیم! خداوند به تو سلام رساند و گفت “این پیرمرد، هفتاد سال است كه بت پرست است. اما در این مدت ما روزی او را دادیم. به او آب وغذا و نعمت های دیگری دادیم. چون بت پرست بود، چیزی كم نكردیم. اما تو نتوانستی یك وعده غذا به او بدهی؟!»
کتاب 10 قصه تصویری از جوامع الحکایات مجموعه 10جلدی نوشته حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، داستان های کودک، رمان کودک
داستان های این کتاب دربردارنده حكایاتی شیرین، خواندنی و ارزشمند كه در بردارنده نكاتی اخلاقی، مذهبی و آموزنده هستند و با زبانی ساده، ملموس و قابل فهم برای كودكان و نوجوانان بازنویسی شده اند. داستان هایی كهن و تاریخی كه از بهترین آثار تاریخ تمدن و ادبیات اسلام می باشند و برای پندگیری و عبرت آموزی به رشته تحریر در آمده اند.
با خود گفت: «اگر این مرد خداپرست بود، حتما او را به خانه می بردم تا مهمان من باشد و بهترین غذاها را برایش می پختم. اما حالا…»
حضرت ابراهیم از پیرمرد جدا شد، تا كسی دیگر را پیدا كند. دلش نمی خواست آدم بت پرستی مهمانش باشد.
او رفت و رفت. وقتی از پیرمرد دور شد، جبرائیل، فرشته ی خدا نزد او آمد، جلو رویش ایستاد و سلام كرد. ابراهیم از دیدن فرشته ی خدا خوشحال شد. چون می دانست، هروقت جبرائیل نزد او بیاید، پیغامی از طرف خداوند برای او می آورد. ابراهیم ساكت به فرشته نگاه می كرد. فرشته به حرف آمد و گفت: «ای ابراهیم! خداوند به تو سلام رساند و گفت “این پیرمرد، هفتاد سال است كه بت پرست است. اما در این مدت ما روزی او را دادیم. به او آب وغذا و نعمت های دیگری دادیم. چون بت پرست بود، چیزی كم نكردیم. اما تو نتوانستی یك وعده غذا به او بدهی؟!»