کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند نوشته بیژن نجدی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، داستان کوتاه، رمان فارسی به چاپ رسیده است.
در این کتاب، بیژن نجدی از مرگ مینویسد، از جنازهای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است، از مرتضی مینویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاهش طرد میشود، از روزهایی مینویسد که نمیتوان فهمید مردم چه میگویند و چه میخواهند. او در هر داستان بهشکلی متفاوت مرگ را توصیف میکند. گاهی ساده و گاهی پیچیده، آن را به واقعیت و خیال پیوند میدهد، حس شاعرانهاش را به آن میافزاید و شخصیتها را درگیرش میکند.آدم یا از چیزهایی میترسه که اونا رو میشناسه، مثل چاقو، مثل تنهایی، یا از چیزهایی که اصلاً نمیشناسه، مثل تاریکی، مثل وقتی که با هر صدای در خیال میکنی اومدن بگیرنت، مثل مرگ.
از داستانهای تأثیرگذار این کتاب میتوان به «روز اسبریزی» اشاره کرد. داستان بهظاهر به اسبی پرداخته که روزگاری صاحبش، قالاخان، او را بسیار دوست داشته و در ازای کاری که میکرده به او پاداش میداده. اما این اسب را راضی نمیکند. او در پی یافتن آزادی است و اینبار دیگر صاحبش نمیتواند بپذیرد و تنبیهش میکند. اسب دیگر نمیخواهد زین را پشتش ببندند، صاحبش را حین بستن زین پرت میکند و تنبیه میشود.
کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند نوشته بیژن نجدی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، داستان کوتاه، رمان فارسی به چاپ رسیده است.
در این کتاب، بیژن نجدی از مرگ مینویسد، از جنازهای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است، از مرتضی مینویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاهش طرد میشود، از روزهایی مینویسد که نمیتوان فهمید مردم چه میگویند و چه میخواهند. او در هر داستان بهشکلی متفاوت مرگ را توصیف میکند. گاهی ساده و گاهی پیچیده، آن را به واقعیت و خیال پیوند میدهد، حس شاعرانهاش را به آن میافزاید و شخصیتها را درگیرش میکند.آدم یا از چیزهایی میترسه که اونا رو میشناسه، مثل چاقو، مثل تنهایی، یا از چیزهایی که اصلاً نمیشناسه، مثل تاریکی، مثل وقتی که با هر صدای در خیال میکنی اومدن بگیرنت، مثل مرگ.
از داستانهای تأثیرگذار این کتاب میتوان به «روز اسبریزی» اشاره کرد. داستان بهظاهر به اسبی پرداخته که روزگاری صاحبش، قالاخان، او را بسیار دوست داشته و در ازای کاری که میکرده به او پاداش میداده. اما این اسب را راضی نمیکند. او در پی یافتن آزادی است و اینبار دیگر صاحبش نمیتواند بپذیرد و تنبیهش میکند. اسب دیگر نمیخواهد زین را پشتش ببندند، صاحبش را حین بستن زین پرت میکند و تنبیه میشود.