کتاب کاترین کبیر نوشته جرج پی کوچ ترجمه ذبیح الله منصوری توسط انتشارات تاو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان تاریخی
این اثر به داستان زندگی کاترین کبیر، ملکه روسیه می پردازد. کاترین دوم روسیه که به عنوان کاترین کبیر شناخته می شود، با یک کودتا سلطنت خود را آغاز کرد. دوران سلطنت او یکی از دوران های سیاه تاریخ روسیه بود. کاترین بدترین ظلم ها را در حق مردم می کرد و ارزش هر انسان را پایین می آورد. حتی کل خزانه را با عیش و نوش به باد می داد و از هیچ خوشگذرانی دریغ نمی کرد. دوران او با جنگ های بزرگی همراه بود. کتاب حاضر نگاهی به زندگی و اوضاع و احوال روسیه در آن دوران دارد.
بعد از اینکه سوفی در نخستین مجلس بال دربار حاضر شد، در ضیافت های دیگر هم حضور یافت، برای اینکه فصل شب نشینی ها و انعقاد مجالس عیش و تفریح فرا رسیده بود و دختر جوان نه فقط هفته به هفته، بلکه روز به روز شاداب تر می شد. محیط باشکوه دربار و تشکلاتی که در دربار روسیه برای سوفی فراهم شده بود و به خصوص این موضوع که دختر جوان حس می کرد ملکه او را دوست می دارد و تحت حمایت مخصوص وی است، سوفی را مانند بوته ای که مدتی در تاریکی بوده، بعد مقابل نور و حرارت آفتاب قرار گرفته، شاداب و خرم می کرد.
جوان های دربار که متوجه شدند سوفی جذاب تر و با شخصیت تر از آن است که بدوا دیده بودند، مانند پروانگانی که اطراف شمع به پرواز درآیند، اطراف سوفی می گشتند؛ ولی جرئت نمی کردند که نسبت به دختر جوان ابراز علاقه کنند. آنها از نامزد سوفی که چون یک کودک بود، بیم نداشتند، ولی از ملکه می ترسیدند، چون می دانستند ملکه روسیه آن دختر را برای گراندوک پطر در نظر گرفته و هر مردی که بخواهد سوفی را به طرف خود متمایل کند، گرفتار غضب الیزابت خواهد شد. حتی صدراعظم روسیه با همه گرفتاری های سیاسی و کشوری خود متوجه افزایش زیبایی و شادابی سوفی شد و اگرچه از لحاظ اصول نمی توانست او را ببیند، ولی از نظر مال اندیشی اندیشید که بد نیست با شاهزاده خانم جوان مدارا کند. چون اگر به جهتی الیزابت ملکه روسیه بمیرد، به طور حتم گراندوک پطر که جوانی ابله است، امپراتور خواهد شد، ولی آن امپراتور، تحت الشاع همسر و ملکه زیبا و باهوش خود، یعنی سوفی، قرار خواهد گرفت. لذا بهتر آن است که سوفی را با خود دشمن نکند تا روزی که وی ملکه می شود بتواند به واسطه او مقام و ثروت خود را حفظ کند.
الیزابت از افزایش طراوت و شادابی سوفی راضی بود و فکر می کرد اگر تا امروز پطر نسبت به نامزد خود علاقه مند نشده، پس از این نخواهد توانست در قبال آن قشنگی و ملاحت مقاومت کند و خواهان وی خواهد شد.
در حالی که دربار روسیه مشغول عیش و شادمانی بود، صدراعظم، شاهزاده خانم یوهان را تحت نظر داشت و توانست نامه ای را که وی برای پادشاه پروس نوشته بود از چاپار دولتی به دست بیاورد. برای ثبوت حماقت و بی اطلاعی شاهزاده خانم یوهان همین بس که وی نامه نامحرمانه خود را خطاب به پادشاه پروس به وسیله چاپار دولتی روسیه فرستاد و به عقلش نمی رسید که ممکن است نامه های او را به دست بیاورند و بخوانند…
کتاب کاترین کبیر نوشته جرج پی کوچ ترجمه ذبیح الله منصوری توسط انتشارات تاو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان تاریخی
این اثر به داستان زندگی کاترین کبیر، ملکه روسیه می پردازد. کاترین دوم روسیه که به عنوان کاترین کبیر شناخته می شود، با یک کودتا سلطنت خود را آغاز کرد. دوران سلطنت او یکی از دوران های سیاه تاریخ روسیه بود. کاترین بدترین ظلم ها را در حق مردم می کرد و ارزش هر انسان را پایین می آورد. حتی کل خزانه را با عیش و نوش به باد می داد و از هیچ خوشگذرانی دریغ نمی کرد. دوران او با جنگ های بزرگی همراه بود. کتاب حاضر نگاهی به زندگی و اوضاع و احوال روسیه در آن دوران دارد.
بعد از اینکه سوفی در نخستین مجلس بال دربار حاضر شد، در ضیافت های دیگر هم حضور یافت، برای اینکه فصل شب نشینی ها و انعقاد مجالس عیش و تفریح فرا رسیده بود و دختر جوان نه فقط هفته به هفته، بلکه روز به روز شاداب تر می شد. محیط باشکوه دربار و تشکلاتی که در دربار روسیه برای سوفی فراهم شده بود و به خصوص این موضوع که دختر جوان حس می کرد ملکه او را دوست می دارد و تحت حمایت مخصوص وی است، سوفی را مانند بوته ای که مدتی در تاریکی بوده، بعد مقابل نور و حرارت آفتاب قرار گرفته، شاداب و خرم می کرد.
جوان های دربار که متوجه شدند سوفی جذاب تر و با شخصیت تر از آن است که بدوا دیده بودند، مانند پروانگانی که اطراف شمع به پرواز درآیند، اطراف سوفی می گشتند؛ ولی جرئت نمی کردند که نسبت به دختر جوان ابراز علاقه کنند. آنها از نامزد سوفی که چون یک کودک بود، بیم نداشتند، ولی از ملکه می ترسیدند، چون می دانستند ملکه روسیه آن دختر را برای گراندوک پطر در نظر گرفته و هر مردی که بخواهد سوفی را به طرف خود متمایل کند، گرفتار غضب الیزابت خواهد شد. حتی صدراعظم روسیه با همه گرفتاری های سیاسی و کشوری خود متوجه افزایش زیبایی و شادابی سوفی شد و اگرچه از لحاظ اصول نمی توانست او را ببیند، ولی از نظر مال اندیشی اندیشید که بد نیست با شاهزاده خانم جوان مدارا کند. چون اگر به جهتی الیزابت ملکه روسیه بمیرد، به طور حتم گراندوک پطر که جوانی ابله است، امپراتور خواهد شد، ولی آن امپراتور، تحت الشاع همسر و ملکه زیبا و باهوش خود، یعنی سوفی، قرار خواهد گرفت. لذا بهتر آن است که سوفی را با خود دشمن نکند تا روزی که وی ملکه می شود بتواند به واسطه او مقام و ثروت خود را حفظ کند.
الیزابت از افزایش طراوت و شادابی سوفی راضی بود و فکر می کرد اگر تا امروز پطر نسبت به نامزد خود علاقه مند نشده، پس از این نخواهد توانست در قبال آن قشنگی و ملاحت مقاومت کند و خواهان وی خواهد شد.
در حالی که دربار روسیه مشغول عیش و شادمانی بود، صدراعظم، شاهزاده خانم یوهان را تحت نظر داشت و توانست نامه ای را که وی برای پادشاه پروس نوشته بود از چاپار دولتی به دست بیاورد. برای ثبوت حماقت و بی اطلاعی شاهزاده خانم یوهان همین بس که وی نامه نامحرمانه خود را خطاب به پادشاه پروس به وسیله چاپار دولتی روسیه فرستاد و به عقلش نمی رسید که ممکن است نامه های او را به دست بیاورند و بخوانند…