کتاب هیچ طوفانی راهش را عوض نمی کند نوشته سیدعلی شجاعی توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، ادبیات داستانی، داستان کودک و نوجوان
یکی از مهمترین وجوه آموزش برای کودکان و نوجوانان، آشنا کردن آنها با مفاهیمی است که مهارتهای زندگی اجتماعی را به آنها میآموزد و از دل این مهارتهاست که کودک باید حس کند که میتواند و باید در درون خود به پرورش و تربیت استعدادهایی ویژه بپردازد. داستان این کتاب روایتگر سیلی است که در آستانه ورود به روستاست و روستاییانی که خطر سیل را باور ندارند و حرفهای کودک که از نزدیک شدن آن خبر میدهد را باور ندارند. کودکان با مشاهده این رفتار سعی میکنند به سهم و توان خود دیواری برای مقابله با سیل بسازند، اما توان آنها محدود است.
این داستان از ابتدا تا جملات پایانی آن تلاشی است برای به واکنش فراخواندن مخاطبش. داستان به صورتی جدی از مخاطب خود میخواهد که نسبت به آنچه در پیرامون او در حال اتفاق است بیتفاوت نباشد و به آنها واکنش نشان دهد. این داستان با زیرکی تمام برای مخاطب خود فاصله موجود میان حرف و عمل را به تصویر میکشد و نشان میدهد که آنچه میتواند منجر به نتیجه شود نه حرف زدن که عمل به حرف است.
هیچ طوفانی راهش را عوض نمیکند یکی از مردها گفت، شاید سیل تو راه مسیرش عوض شد و اصلاً به روستای ما نرسید! میشه دیگه...
دیگری سر تکان داد و گفت: یا ممکنه انقدر زور نداشته باشه که به روستای ما برسه...
مثلا تو راه خشک بشه و بره تو زمین...
میشه دیگه
پسرک، نگران گفت: ولی اگه برسه چی؟ پیرمرد دیگری چایش را خورد و گفت: سئوال خوبیه! اگه برسه باید واقعاً کاری کرد! خب پس چرا نشستین؟ پیرمرد کتش را روی شانه مرتب کرد، برای این که هنوز نمیدونیم که چیکار باید بکنیم! اول مشورت و همفکری
بعد بلند میشیم و.
کتاب هیچ طوفانی راهش را عوض نمی کند نوشته سیدعلی شجاعی توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، ادبیات داستانی، داستان کودک و نوجوان
یکی از مهمترین وجوه آموزش برای کودکان و نوجوانان، آشنا کردن آنها با مفاهیمی است که مهارتهای زندگی اجتماعی را به آنها میآموزد و از دل این مهارتهاست که کودک باید حس کند که میتواند و باید در درون خود به پرورش و تربیت استعدادهایی ویژه بپردازد. داستان این کتاب روایتگر سیلی است که در آستانه ورود به روستاست و روستاییانی که خطر سیل را باور ندارند و حرفهای کودک که از نزدیک شدن آن خبر میدهد را باور ندارند. کودکان با مشاهده این رفتار سعی میکنند به سهم و توان خود دیواری برای مقابله با سیل بسازند، اما توان آنها محدود است.
این داستان از ابتدا تا جملات پایانی آن تلاشی است برای به واکنش فراخواندن مخاطبش. داستان به صورتی جدی از مخاطب خود میخواهد که نسبت به آنچه در پیرامون او در حال اتفاق است بیتفاوت نباشد و به آنها واکنش نشان دهد. این داستان با زیرکی تمام برای مخاطب خود فاصله موجود میان حرف و عمل را به تصویر میکشد و نشان میدهد که آنچه میتواند منجر به نتیجه شود نه حرف زدن که عمل به حرف است.
هیچ طوفانی راهش را عوض نمیکند یکی از مردها گفت، شاید سیل تو راه مسیرش عوض شد و اصلاً به روستای ما نرسید! میشه دیگه...
دیگری سر تکان داد و گفت: یا ممکنه انقدر زور نداشته باشه که به روستای ما برسه...
مثلا تو راه خشک بشه و بره تو زمین...
میشه دیگه
پسرک، نگران گفت: ولی اگه برسه چی؟ پیرمرد دیگری چایش را خورد و گفت: سئوال خوبیه! اگه برسه باید واقعاً کاری کرد! خب پس چرا نشستین؟ پیرمرد کتش را روی شانه مرتب کرد، برای این که هنوز نمیدونیم که چیکار باید بکنیم! اول مشورت و همفکری
بعد بلند میشیم و.