کتاب هرگز دروغ نگو نوشته فریدا مک فادن با ترجمه رضا اسکندری آذر توسط انتشارات آموت با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
نوار تمام میشود و صدای کلیک دستگاه میآید و بهطور خودکار خاموش میشود. طبق این نوار، ظاهراً ای. جِی دکتر هیل را مجبور کرده بود به جلسات درمانی با او ادامه دهد. شاید از او اخاذی میکرد.
ولی از چه چیزی برای اخاذی از او استفاده کرده بود؟
مطمئن نیستم بتوانم به بقیهی نوارهای ای. جِی گوش کنم. چیزی در صدایش هست که موهای تنم را سیخ میکند. صدایش طوری است که صرفاً با گوش کردن به آن میتوانی بفهمی آدم خوبی نیست.
آدم شروری است.
«تریشیا؟»
با صدای ضربهای که به در اتاق میخورد قالب تهی میکنم. قبل از آنکه در اتاق باز شود، فقط وقت میکنم دستگاه را داخل کشوِ بالای میز بگذارم. از اینکه درهای این خانه قفل ندارند واقعاً دارم دیوانه میشوم.
«تریشیا؟» ایتن توی چهارچوب در ایستاده است. با اینکه چکمه پوشیده بود، برف پایین شلوار جینش را کمی مرطوب کرده است. «اینجا چیکار میکنی؟»
خودکار روی میز را برمیدارم و هدفمند روی سطح چوبی براق میز ضرب میگیرم. «تصمیم گرفتم حالا که کار زیادی نیست که انجام بدم، یهکم روی رزومهم کار کنم.»
این دروغ به اندازهی کافی باورکردنی است. درحالحاضر، شغلی ندارم. قبلاً برای یک مجلهی آنلاین کار میکردم. میدانید که منظورم چه مجلاتی است... دوازده نکته برای جذب دوستپسرتان، پنج روش برای پیشبرد روابط، چطور بدون هیچ زحمتی شش کیلوگرم وزن کم کنید. من استاد تولید عنوانهای جذاب بودم. ولی کمی بعد، درست قبل از عروسیام، مجله یکهو ورشکست شد. طی ماهعسل قصد نداشتم دنبال کار بگردم، پس بهانهای دستم آمد تا به بعد موکولش کنم. و حالا تقریباً شش ماهی میشود که بیکارم.
کتاب هرگز دروغ نگو نوشته فریدا مک فادن با ترجمه رضا اسکندری آذر توسط انتشارات آموت با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
نوار تمام میشود و صدای کلیک دستگاه میآید و بهطور خودکار خاموش میشود. طبق این نوار، ظاهراً ای. جِی دکتر هیل را مجبور کرده بود به جلسات درمانی با او ادامه دهد. شاید از او اخاذی میکرد.
ولی از چه چیزی برای اخاذی از او استفاده کرده بود؟
مطمئن نیستم بتوانم به بقیهی نوارهای ای. جِی گوش کنم. چیزی در صدایش هست که موهای تنم را سیخ میکند. صدایش طوری است که صرفاً با گوش کردن به آن میتوانی بفهمی آدم خوبی نیست.
آدم شروری است.
«تریشیا؟»
با صدای ضربهای که به در اتاق میخورد قالب تهی میکنم. قبل از آنکه در اتاق باز شود، فقط وقت میکنم دستگاه را داخل کشوِ بالای میز بگذارم. از اینکه درهای این خانه قفل ندارند واقعاً دارم دیوانه میشوم.
«تریشیا؟» ایتن توی چهارچوب در ایستاده است. با اینکه چکمه پوشیده بود، برف پایین شلوار جینش را کمی مرطوب کرده است. «اینجا چیکار میکنی؟»
خودکار روی میز را برمیدارم و هدفمند روی سطح چوبی براق میز ضرب میگیرم. «تصمیم گرفتم حالا که کار زیادی نیست که انجام بدم، یهکم روی رزومهم کار کنم.»
این دروغ به اندازهی کافی باورکردنی است. درحالحاضر، شغلی ندارم. قبلاً برای یک مجلهی آنلاین کار میکردم. میدانید که منظورم چه مجلاتی است... دوازده نکته برای جذب دوستپسرتان، پنج روش برای پیشبرد روابط، چطور بدون هیچ زحمتی شش کیلوگرم وزن کم کنید. من استاد تولید عنوانهای جذاب بودم. ولی کمی بعد، درست قبل از عروسیام، مجله یکهو ورشکست شد. طی ماهعسل قصد نداشتم دنبال کار بگردم، پس بهانهای دستم آمد تا به بعد موکولش کنم. و حالا تقریباً شش ماهی میشود که بیکارم.