کتاب نقطه ندارد (چند داستان کوتاه) نوشته سارا سمیعی توسط انتشارات خجسته به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان، ادبیات فارسی، داستان های کوتاه، رمان فارسی
مثل باد می دویدیم. مرتب به عقب نگاه می کردم. قرمز اذیت می کرد. اگر خودم اول روی پله برقی می ایستادم... اگرآن موقع که داشت از دستم لیز می خورد، او دو سه پله به طرفم بالا می آمد یا حتی با پا جلویش را می گرت. اگر آن مرد به جای او مرا کمک کرده بود مچ پای راستم هنوز درد می کرد ولی باید تندتر می دویدیم خوب شد که دستگاه های زرد مهرزن را پیدا کردم. حا دوباره جریمه شدن را نداشتم. آنها که از رو به رو می آمدند باد تندی را با سرعت سیصد کیلیومتر بر ساعت، به طرفمان هل می دادند. موهایم روی پیشنایی و چشم هایم پریشان بود نه. وقت کلافه شدن نداشتم مرتبشا هم نمی توانستم بکنم. کاش کوتاهشان کرده بودم . مثل او... بالاخره رسیدیم ایستادیم خودش بود باید همین را سوار می شدی. من جلوتر بودم اما او تنه ای به من زد و زودتر سوار شد.
کتاب نقطه ندارد (چند داستان کوتاه) نوشته سارا سمیعی توسط انتشارات خجسته به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان، ادبیات فارسی، داستان های کوتاه، رمان فارسی
مثل باد می دویدیم. مرتب به عقب نگاه می کردم. قرمز اذیت می کرد. اگر خودم اول روی پله برقی می ایستادم... اگرآن موقع که داشت از دستم لیز می خورد، او دو سه پله به طرفم بالا می آمد یا حتی با پا جلویش را می گرت. اگر آن مرد به جای او مرا کمک کرده بود مچ پای راستم هنوز درد می کرد ولی باید تندتر می دویدیم خوب شد که دستگاه های زرد مهرزن را پیدا کردم. حا دوباره جریمه شدن را نداشتم. آنها که از رو به رو می آمدند باد تندی را با سرعت سیصد کیلیومتر بر ساعت، به طرفمان هل می دادند. موهایم روی پیشنایی و چشم هایم پریشان بود نه. وقت کلافه شدن نداشتم مرتبشا هم نمی توانستم بکنم. کاش کوتاهشان کرده بودم . مثل او... بالاخره رسیدیم ایستادیم خودش بود باید همین را سوار می شدی. من جلوتر بودم اما او تنه ای به من زد و زودتر سوار شد.