کتاب معشوقه ی ماه نوشته فرشته تات شهدوست توسط انتشارات آراسبان با مبه چاپ رسیده است.
معشوقه ماه، داستان دختری زیبارو به نام مهگل است كه برای نجات خودش و مادرش از فقر و تنگدستی از ادامه ی تحصیل منصرف می شود و به عنوان منشی به استخدام یك شركت درمی آید، اما پسر رئیس شركت با نزدیك شدن های بیجا و رفتارهای نادرست او را از آن جا فراری می دهد. این درحالی است كه مادرش به تازگی به سرطان خون مبتلا شده و او بیش از هروقت دیگری به پول احتیاج دارد. چند روز بعد از استعفا از شركت او در عین ناباوری با خانواده ی رئیس شركت كه برای خواستگاری آمده اند، مواجه می شود. اما جواب مهگل منفی است تا وقتی كه بهزاد به او پیشنهاد كمك های مالی در قبال ازدواج می دهد. پیشنهادی كه می تواند سلامتی را به مادرش برگرداند. او كه از خلاف های این خانواده و اقدام پلیس برای به دست آوردن مدركی جهت اثبات جرم آن ها بی خبر است، ناگزیر وارد مهلكه ای می شود كه پایش را به زندان باز می كند..
تند تند گفتم: آره… خود خودشه… همین زن بود…
تو مطئنی؟..
بله خودش بود… شك ندارم كه همین زن بود..
عكس رو گذاشت تو پرونده و گفت: این عالیه.. می خواستم عكس رو ایمیل كنم ستاد تا اونا نشونت بدن و نتیجه رو برام بفرستن.. ولی ترجیح دادم خود شخصا پیگیر باشم..
نكنه دستگیرش كردید؟..
سرشو به نشونه ی مثبت تكون داد ..
ولی هنوز به بی گناهیت اعتراف نكرده..
سرمو انداختم پایین.. یعنی اون بسته رو این زن انداخته بود تو كیفم؟.. دور از واقعیت هم نیست..
کتاب معشوقه ی ماه نوشته فرشته تات شهدوست توسط انتشارات آراسبان با مبه چاپ رسیده است.
معشوقه ماه، داستان دختری زیبارو به نام مهگل است كه برای نجات خودش و مادرش از فقر و تنگدستی از ادامه ی تحصیل منصرف می شود و به عنوان منشی به استخدام یك شركت درمی آید، اما پسر رئیس شركت با نزدیك شدن های بیجا و رفتارهای نادرست او را از آن جا فراری می دهد. این درحالی است كه مادرش به تازگی به سرطان خون مبتلا شده و او بیش از هروقت دیگری به پول احتیاج دارد. چند روز بعد از استعفا از شركت او در عین ناباوری با خانواده ی رئیس شركت كه برای خواستگاری آمده اند، مواجه می شود. اما جواب مهگل منفی است تا وقتی كه بهزاد به او پیشنهاد كمك های مالی در قبال ازدواج می دهد. پیشنهادی كه می تواند سلامتی را به مادرش برگرداند. او كه از خلاف های این خانواده و اقدام پلیس برای به دست آوردن مدركی جهت اثبات جرم آن ها بی خبر است، ناگزیر وارد مهلكه ای می شود كه پایش را به زندان باز می كند..
تند تند گفتم: آره… خود خودشه… همین زن بود…
تو مطئنی؟..
بله خودش بود… شك ندارم كه همین زن بود..
عكس رو گذاشت تو پرونده و گفت: این عالیه.. می خواستم عكس رو ایمیل كنم ستاد تا اونا نشونت بدن و نتیجه رو برام بفرستن.. ولی ترجیح دادم خود شخصا پیگیر باشم..
نكنه دستگیرش كردید؟..
سرشو به نشونه ی مثبت تكون داد ..
ولی هنوز به بی گناهیت اعتراف نكرده..
سرمو انداختم پایین.. یعنی اون بسته رو این زن انداخته بود تو كیفم؟.. دور از واقعیت هم نیست..