کتاب معجزه‌های خواربارفروشی نامیا

کتاب معجزه‌های خواربارفروشی نامیا نوشته کیگو هیگاشینو با ترجمه بهناز همتی توسط انتشارات آذرگون با موضوع رمان، داستانهای خارجی به چاپ رسیده است.

داستان کتاب درباره سه نوجوان است که بعد از دزدی تصمیم می‌گیرند به بک مغازه متروکه بروند و تا صبح همان جا بمانند و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد فلنگ را ببندند. اما آن مغازه خیلی عجیب است و انها متوجه می‌شوند که گذر زمان در مغازه با گذر زمان در بیرون از مغازه فرق دارد و بعد از اتفاقات جادویی بیشتری می‌افتد. آنها نامه‌هایی از گذشته دریافت می‌کنند که در آن اشخاص احتیاج به راهنمایی دارند اول مقاومت می‌کنند و نمی‌خواهند به نامه‌ها پاسخ بدهند اما بعد شروع به پاسخ می‌کنند و کم کم متوجه حقایق و داستان‌های زیادی می‌شوند. داستان زندگی‌هایتان که قطعا ما هم از خواندن آن لذت می‌برید.

 معجزه‌های خواربارفروشی نامیا

بخشی از متن کتاب

روز بعد، مراسم عزاداری بدون هیچ مشکلی برگزار شد. چهره‌ی کسانی که در مراسم حضور داشتند، با شب قبل کمی فرق کرده بود. اقوام کاتسورو زود به مراسم آمده بودند، اما همه در نزدیکی او کمی بی‌قرار رفتار می‌کردند. عمویش هم فاصله‌اش را با او حفظ کرد. در میان آن‌ها، عده‌ای از همسایه‌ها و افرادی که کسب‌وکارشان در همان خیابانی که اوماتسو بود هم ایستاده بودند؛ چهره‌هایی که از خیلی قدیم‌ می‌شناخت.

یکی از هم‌کلاسی‌های قدیمی‌اش را هم دید. به‌دلیل کت‌وشلواری که برای مراسم پوشیده بود، لحظه‌ای طول کشید تا کاتسورو متوجه شود کیست، اما وقتی یادش آمد، مطمئن شد خود اوست. آن‌ها در راهنمایی هم‌کلاسی بودند. والدین او مغازه‌ای نزدیک اوماتسو داشتند که در آن مهرهای دست‌ساز می‌فروختند. کاتسورو داستان زندگی هم‌کلاسی‌اش را به یاد آورد. وقتی کوچک بود، پدرش فوت کرد و پدربزرگش به او یاد داد چطور کنده‌کاری کند. بعد از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله مشغول کار در مغازه‌ شد. حالا به نمایندگی از کسب‌و‌کار خانوادگی‌شان در مراسم حضور داشت.

هم‌کلاسی‌اش چوب عودی به یاد رفتگان سوزاند و بعد پیش کاتسورو و خانواده‌اش آمد. به‌نشانه‌ی احترام سرش را خم کرد. این رفتارش باعث شد سال‌ها بزرگ‌تر از کاتسورو به نظر برسد. بعد از مراسم عزاداری جنازه‌ی مادربزرگ‌ را به مرده‌سوزخانه منتقل کردند. بعد، خانواده به مرکز اجتماع برگشتند تا مراسم یادبود روز هفتم را برگزار کنند. در آخر، تاکئو سخنرانی کوتاهی برای اقوام کرد و به مراسم پایان داد.

 

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
298,000
٪5
283,100 تومان
توضیحات

کتاب معجزه‌های خواربارفروشی نامیا نوشته کیگو هیگاشینو با ترجمه بهناز همتی توسط انتشارات آذرگون با موضوع رمان، داستانهای خارجی به چاپ رسیده است.

داستان کتاب درباره سه نوجوان است که بعد از دزدی تصمیم می‌گیرند به بک مغازه متروکه بروند و تا صبح همان جا بمانند و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد فلنگ را ببندند. اما آن مغازه خیلی عجیب است و انها متوجه می‌شوند که گذر زمان در مغازه با گذر زمان در بیرون از مغازه فرق دارد و بعد از اتفاقات جادویی بیشتری می‌افتد. آنها نامه‌هایی از گذشته دریافت می‌کنند که در آن اشخاص احتیاج به راهنمایی دارند اول مقاومت می‌کنند و نمی‌خواهند به نامه‌ها پاسخ بدهند اما بعد شروع به پاسخ می‌کنند و کم کم متوجه حقایق و داستان‌های زیادی می‌شوند. داستان زندگی‌هایتان که قطعا ما هم از خواندن آن لذت می‌برید.

 معجزه‌های خواربارفروشی نامیا

بخشی از متن کتاب

روز بعد، مراسم عزاداری بدون هیچ مشکلی برگزار شد. چهره‌ی کسانی که در مراسم حضور داشتند، با شب قبل کمی فرق کرده بود. اقوام کاتسورو زود به مراسم آمده بودند، اما همه در نزدیکی او کمی بی‌قرار رفتار می‌کردند. عمویش هم فاصله‌اش را با او حفظ کرد. در میان آن‌ها، عده‌ای از همسایه‌ها و افرادی که کسب‌وکارشان در همان خیابانی که اوماتسو بود هم ایستاده بودند؛ چهره‌هایی که از خیلی قدیم‌ می‌شناخت.

یکی از هم‌کلاسی‌های قدیمی‌اش را هم دید. به‌دلیل کت‌وشلواری که برای مراسم پوشیده بود، لحظه‌ای طول کشید تا کاتسورو متوجه شود کیست، اما وقتی یادش آمد، مطمئن شد خود اوست. آن‌ها در راهنمایی هم‌کلاسی بودند. والدین او مغازه‌ای نزدیک اوماتسو داشتند که در آن مهرهای دست‌ساز می‌فروختند. کاتسورو داستان زندگی هم‌کلاسی‌اش را به یاد آورد. وقتی کوچک بود، پدرش فوت کرد و پدربزرگش به او یاد داد چطور کنده‌کاری کند. بعد از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله مشغول کار در مغازه‌ شد. حالا به نمایندگی از کسب‌و‌کار خانوادگی‌شان در مراسم حضور داشت.

هم‌کلاسی‌اش چوب عودی به یاد رفتگان سوزاند و بعد پیش کاتسورو و خانواده‌اش آمد. به‌نشانه‌ی احترام سرش را خم کرد. این رفتارش باعث شد سال‌ها بزرگ‌تر از کاتسورو به نظر برسد. بعد از مراسم عزاداری جنازه‌ی مادربزرگ‌ را به مرده‌سوزخانه منتقل کردند. بعد، خانواده به مرکز اجتماع برگشتند تا مراسم یادبود روز هفتم را برگزار کنند. در آخر، تاکئو سخنرانی کوتاهی برای اقوام کرد و به مراسم پایان داد.

 

مشخصات
  • ناشر
    آذرگون
  • نویسنده
    کیگو هیگاشینو
  • مترجم
    بهناز همتی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1402
  • نوبت چاپ
    اول
  • تعداد صفحات
    247
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش