کتاب مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر ترجمه حسن ملکی توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب : رمان ، داستان ، داستان انگلیسی
زمانیکه در دههی 30 و 40 میلادی زندگی آمریکایی و نظام سرمایهداری به عنوان تنها مسیر خوشبختی در جهان تبلیغ میشد، کسی فکر نمیکرد که در آینده چه مشکلاتی برای قشر متوسط و پایین جامعه به بار میآورد. رویای آمریکایی خیلی زود ماهیت اصلی خود را به مردم نشان داد.
در جامعهای که هر روز به مردم القا میشد که با سخت کوشی میتوانند به هر آرزویی که دارند برسند و ثروتمند شوند؛ به مرور زمان مردم دیگر برای لذت بردن از زندگی تلاش نمیکردند بلکه برای ثروت بیشتر و افزایش سرمایه خود، وارد یک مسیر بی انتها میشدند که حرص و طمع برای آن هیچ پایانی را نگذاشته بود. پس از مدتی، افراد دیگر از زندگی خود رضایتی نداشتند و جامعه به سمت نا امیدی میرفت.
آرتور میلر با خلق نمایشنامه مرگ فروشنده در دورهای که همگان شیفته ظاهر جذاب نظام سرمایهداری بودند به باطن آن و مشکلاتی که در آینده پیش میآورد، پی برد. او نمایشنامهای در نقد نظام سرمایه داری نوشت. ویلیِ نماد تمام انسانهایی است که تمام عمر تلاش کردند تا به خوشبختی برسند غافل از آنکه خوشبختی همان روزهایی بود که از دست رفت.
چارلی: هیچکس جرأت نداره این مرد رو سرزنش کنه. شماها نمیفهمید: ویلی یه فروشنده بود. برای یه فروشنده، زندگی آخر خط نداره. اون پیچ توُ مهره نمیکنه، از قانون حرف نمیزنه، یا نسخه برای مریضت نمیده. یه مردیه که کیلومترها دور از خونه، در اوج غصه هم باشه، زندگیش بسته به یه لبخند و کفشیه که برق بزنه. و وقتی که دیگه کسی جواب لبخندش رو نده-اون وقت زلزله میشه. کافیه چهار تا لک بیافته به کلاهت، دیگه کارت تمومه. هیچکس جرئت نداره این مرد رو سرزنش کنه. فروشنده باید رویا ببافه، پسر. این ذات این رشتهست.
کتاب مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر ترجمه حسن ملکی توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب : رمان ، داستان ، داستان انگلیسی
زمانیکه در دههی 30 و 40 میلادی زندگی آمریکایی و نظام سرمایهداری به عنوان تنها مسیر خوشبختی در جهان تبلیغ میشد، کسی فکر نمیکرد که در آینده چه مشکلاتی برای قشر متوسط و پایین جامعه به بار میآورد. رویای آمریکایی خیلی زود ماهیت اصلی خود را به مردم نشان داد.
در جامعهای که هر روز به مردم القا میشد که با سخت کوشی میتوانند به هر آرزویی که دارند برسند و ثروتمند شوند؛ به مرور زمان مردم دیگر برای لذت بردن از زندگی تلاش نمیکردند بلکه برای ثروت بیشتر و افزایش سرمایه خود، وارد یک مسیر بی انتها میشدند که حرص و طمع برای آن هیچ پایانی را نگذاشته بود. پس از مدتی، افراد دیگر از زندگی خود رضایتی نداشتند و جامعه به سمت نا امیدی میرفت.
آرتور میلر با خلق نمایشنامه مرگ فروشنده در دورهای که همگان شیفته ظاهر جذاب نظام سرمایهداری بودند به باطن آن و مشکلاتی که در آینده پیش میآورد، پی برد. او نمایشنامهای در نقد نظام سرمایه داری نوشت. ویلیِ نماد تمام انسانهایی است که تمام عمر تلاش کردند تا به خوشبختی برسند غافل از آنکه خوشبختی همان روزهایی بود که از دست رفت.
چارلی: هیچکس جرأت نداره این مرد رو سرزنش کنه. شماها نمیفهمید: ویلی یه فروشنده بود. برای یه فروشنده، زندگی آخر خط نداره. اون پیچ توُ مهره نمیکنه، از قانون حرف نمیزنه، یا نسخه برای مریضت نمیده. یه مردیه که کیلومترها دور از خونه، در اوج غصه هم باشه، زندگیش بسته به یه لبخند و کفشیه که برق بزنه. و وقتی که دیگه کسی جواب لبخندش رو نده-اون وقت زلزله میشه. کافیه چهار تا لک بیافته به کلاهت، دیگه کارت تمومه. هیچکس جرئت نداره این مرد رو سرزنش کنه. فروشنده باید رویا ببافه، پسر. این ذات این رشتهست.