کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته لئون تالستوی با ترجمه احمد طه ممدوح توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
نویسنده قصهی ایوان ایلیچ، قاضی صاحبمنصبی را تعریف میکند که از نظر اجتماعی، فرهنگی، مالی و شغلی جایگاه درخوری دارد؛ اما از برقراری ارتباط میانفردی ناتوان است و از بیماری حادی رنج میبرد. ایوان ایلیچ بلافاصله پس از مطلع شدن از بیماریاش، آن را زیر سوال میبرد. به خود القاء میکند بیمار نیست و پزشک اشتباه کرده است. با تشدید بیماری، شخصیت اصلی داستان خشمگین شده، همسر و فرزندانش را مقصر میداند. فکر میکند قربانی شده تا دیگران سالم و آسوده زندگی کنند. دوستان و همکاران به دلیل افزایش واکنشهای عصبی از او فاصله میگیرند و موقعیت شغلی، اجتماعی و مالیاش به خطر میافتد. شخصیت اصلی داستان، پس از فرونشستن طوفان خشم، از مسیح مدد میجوید. زمان اندکی نیاز دارد تا جبران گذشته کند. اما افسردگی گریبانش را گرفته و زمینگیرش کرده است. زندگیاش را مرور میکند. اینجاست که خسته و ازنفسافتاده فرارسیدن مرگ را به انتظار مینشیند: «چند روز آخر عذاب سختی کشید. یک بند ضجه میزد. از دقیقه و ساعت گذشته بود. سه روز آخر را یکنفس ضجه میکشید. فوق طاقت بود. صدای نالهاش تا سه اتاق آنورتر هم میرسید. پانزده دقیقه پیش از فوت حلالیت طلبید.»
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب مرگ ایوان ایلیچ را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته لئون تالستوی با ترجمه احمد طه ممدوح توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
نویسنده قصهی ایوان ایلیچ، قاضی صاحبمنصبی را تعریف میکند که از نظر اجتماعی، فرهنگی، مالی و شغلی جایگاه درخوری دارد؛ اما از برقراری ارتباط میانفردی ناتوان است و از بیماری حادی رنج میبرد. ایوان ایلیچ بلافاصله پس از مطلع شدن از بیماریاش، آن را زیر سوال میبرد. به خود القاء میکند بیمار نیست و پزشک اشتباه کرده است. با تشدید بیماری، شخصیت اصلی داستان خشمگین شده، همسر و فرزندانش را مقصر میداند. فکر میکند قربانی شده تا دیگران سالم و آسوده زندگی کنند. دوستان و همکاران به دلیل افزایش واکنشهای عصبی از او فاصله میگیرند و موقعیت شغلی، اجتماعی و مالیاش به خطر میافتد. شخصیت اصلی داستان، پس از فرونشستن طوفان خشم، از مسیح مدد میجوید. زمان اندکی نیاز دارد تا جبران گذشته کند. اما افسردگی گریبانش را گرفته و زمینگیرش کرده است. زندگیاش را مرور میکند. اینجاست که خسته و ازنفسافتاده فرارسیدن مرگ را به انتظار مینشیند: «چند روز آخر عذاب سختی کشید. یک بند ضجه میزد. از دقیقه و ساعت گذشته بود. سه روز آخر را یکنفس ضجه میکشید. فوق طاقت بود. صدای نالهاش تا سه اتاق آنورتر هم میرسید. پانزده دقیقه پیش از فوت حلالیت طلبید.»