کتاب مامورهای اعدام نوشته مارتین مک دونا ترجمه بهرنگ رجبی توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، نمایشنامه
داستان این نمایشنامه در بریتانیا در سال 1963 می گذرد و به زندگی یک مامور اعدام به نام هری وید می پردازد. هری، دومین مامور اعدام برتر در کشور بوده و به همراه همسرش، آلیس و دختر پانزده ساله اش، شرلی، صاحب و اداره کننده ی یک میخانه است. هری مجبور شده با نتایج قانون لغو مجازات اعدام رو به رو شود در حالی که میخانه اش پر شده از افرادی که با اهداف و انگیزه های مختلفی در رابطه با شغل هری به آن جا می آیند. با گذشت داستان، غریبه ای به نام مونی به میخانه می آید و دردسرهایی درست می کند. اما قصد و هدف اصلی این غریبه از ایجاد مشکل برای هری چیست؟
کلگ: خب دوستت بیل گفت «دار زدن لطف زیاده از حده بهشون» هری... هری: بیل مشتریه، دوست نیست، تازه مشتری احمقی هم هست. دار زدن لطف زیاده از حد نیست بهشون، دار زدن دقیقا کار درسته براشون. اون بیرون یه یاروهایی هستن که آدم بدن، و اگه دادگاه ها می گن این آدم ها باید مرخص شن، باید مرخص شن دیگه، ولی اگه باید مرخص شن، باید به سریع ترین و محترمانه ترین و کم دردترین راه ممکن مرخص شن. این راه به نظر من، به نظر بیش تر آدم های سالم و عادی، دار زدنه.
البته که من ندیده ام این روش های نکبتو، من اهل لانکاشایرم، نه آرکانزاس! «صندلی نکبت الکتریکی». بهم گفتن وقت هایی که اشتباه عمل می کنه، یاروهای روش ته ماجرا دارن عین یه استیک نکبت جلزولز می کنن! نه ممنون! اگه به نظر شما فرق نداره که من ترجیح می دم اعدام هامو جوری بکنم که کنارش پیاز سرخ شده لازم نباشه. چرند آمریکایی!
دور آدمو که کودن های احمق گرفته باشن، خیلی سخته به نظرشون با مزه بیای، مگه نه؟ من که همیشه اینطوری به نظرم اومده. با این که من شوخ طبعی خوبو تشخصی می دم، ولی راستش خودم به نظر کسی با مزه نیومدم. حتی وقت هایی که سعی می کنم بامزه باشم، بیشتر خطرناک به نظر می آم.
کتاب مامورهای اعدام نوشته مارتین مک دونا ترجمه بهرنگ رجبی توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، نمایشنامه
داستان این نمایشنامه در بریتانیا در سال 1963 می گذرد و به زندگی یک مامور اعدام به نام هری وید می پردازد. هری، دومین مامور اعدام برتر در کشور بوده و به همراه همسرش، آلیس و دختر پانزده ساله اش، شرلی، صاحب و اداره کننده ی یک میخانه است. هری مجبور شده با نتایج قانون لغو مجازات اعدام رو به رو شود در حالی که میخانه اش پر شده از افرادی که با اهداف و انگیزه های مختلفی در رابطه با شغل هری به آن جا می آیند. با گذشت داستان، غریبه ای به نام مونی به میخانه می آید و دردسرهایی درست می کند. اما قصد و هدف اصلی این غریبه از ایجاد مشکل برای هری چیست؟
کلگ: خب دوستت بیل گفت «دار زدن لطف زیاده از حده بهشون» هری... هری: بیل مشتریه، دوست نیست، تازه مشتری احمقی هم هست. دار زدن لطف زیاده از حد نیست بهشون، دار زدن دقیقا کار درسته براشون. اون بیرون یه یاروهایی هستن که آدم بدن، و اگه دادگاه ها می گن این آدم ها باید مرخص شن، باید مرخص شن دیگه، ولی اگه باید مرخص شن، باید به سریع ترین و محترمانه ترین و کم دردترین راه ممکن مرخص شن. این راه به نظر من، به نظر بیش تر آدم های سالم و عادی، دار زدنه.
البته که من ندیده ام این روش های نکبتو، من اهل لانکاشایرم، نه آرکانزاس! «صندلی نکبت الکتریکی». بهم گفتن وقت هایی که اشتباه عمل می کنه، یاروهای روش ته ماجرا دارن عین یه استیک نکبت جلزولز می کنن! نه ممنون! اگه به نظر شما فرق نداره که من ترجیح می دم اعدام هامو جوری بکنم که کنارش پیاز سرخ شده لازم نباشه. چرند آمریکایی!
دور آدمو که کودن های احمق گرفته باشن، خیلی سخته به نظرشون با مزه بیای، مگه نه؟ من که همیشه اینطوری به نظرم اومده. با این که من شوخ طبعی خوبو تشخصی می دم، ولی راستش خودم به نظر کسی با مزه نیومدم. حتی وقت هایی که سعی می کنم بامزه باشم، بیشتر خطرناک به نظر می آم.