کتاب قصه برای بچه های بی عقل نوشته ژاک پرور ترجمه محمد مجلسی توسط انتشارات دنیای نو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: داستان های تخیلی، داستان های طنزآمیز فرانسه
ژاک پرور،شاعر و نویسنده ی نامدار فرانسوی (1900-1977)در اشعار و ترانه هایش تصویرها و تصورات به ظاهر غیر عادی رابا طنز عامیانه پیوند میدهد و سبک خاص و تقلید ناپذیری دارد. طبعا قصه های ژاک پرور هم با عنوان طنز آمیز «قصه برای به های بی عقل»با قصه های دیگری که تا حال شنیده یا خوانده اید،تفاوت عمده ای دارد. روزی که خرها خر شدند. روزی روزگاری خرها وحشی بودند و آزاد و رها در صحرا بیابان،هروقت گرسنه میشدند در علفزارها میچریدند و هروقت تشنه میشدند،می دویدند و میرفتند سرچشمه و از صبح تا شب در صحرا وسط علفزارهای سبز و بی سر و ته می دویدند و میچریدند و خوش بودند... روز و روزگار خرها سال به خوبی و خوشی میگذشت،تا آن که روزی گروهی که خود را اشراف مخلوقات می نامیدند و گمان میکردند که خداوند و دنیا را به خاطر آن ها آفریده،گذارشان به سرزمین خرها افتاد.خرها که از این تازه واردها بدشان نیامده بود،و آن ها را موجودات مفلوک و بی آزاری می دانستندهمچنان در علفزار می دویدند و عر عر میکردند و به همدیگر میگفتند:«این ها چه حیوانات مضحکی هستند روی دو پا راه میروند.چه گوش های کوچکی دارند و چقدر بد ریخت و بدترکیب اند.اما هرچه باشد مهمان ما هستند و باید از آن ها پذیرایی کنیم..
کتاب قصه برای بچه های بی عقل نوشته ژاک پرور ترجمه محمد مجلسی توسط انتشارات دنیای نو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: داستان های تخیلی، داستان های طنزآمیز فرانسه
ژاک پرور،شاعر و نویسنده ی نامدار فرانسوی (1900-1977)در اشعار و ترانه هایش تصویرها و تصورات به ظاهر غیر عادی رابا طنز عامیانه پیوند میدهد و سبک خاص و تقلید ناپذیری دارد. طبعا قصه های ژاک پرور هم با عنوان طنز آمیز «قصه برای به های بی عقل»با قصه های دیگری که تا حال شنیده یا خوانده اید،تفاوت عمده ای دارد. روزی که خرها خر شدند. روزی روزگاری خرها وحشی بودند و آزاد و رها در صحرا بیابان،هروقت گرسنه میشدند در علفزارها میچریدند و هروقت تشنه میشدند،می دویدند و میرفتند سرچشمه و از صبح تا شب در صحرا وسط علفزارهای سبز و بی سر و ته می دویدند و میچریدند و خوش بودند... روز و روزگار خرها سال به خوبی و خوشی میگذشت،تا آن که روزی گروهی که خود را اشراف مخلوقات می نامیدند و گمان میکردند که خداوند و دنیا را به خاطر آن ها آفریده،گذارشان به سرزمین خرها افتاد.خرها که از این تازه واردها بدشان نیامده بود،و آن ها را موجودات مفلوک و بی آزاری می دانستندهمچنان در علفزار می دویدند و عر عر میکردند و به همدیگر میگفتند:«این ها چه حیوانات مضحکی هستند روی دو پا راه میروند.چه گوش های کوچکی دارند و چقدر بد ریخت و بدترکیب اند.اما هرچه باشد مهمان ما هستند و باید از آن ها پذیرایی کنیم..