کتاب قرن من نوشته گونتر گراس با ترجمه کامران جمالی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل داستان، رمان می باشد.
گراس در کتاب قرن من به خوبی تخیل و تاریخ و واقعیت و داستان را به هم پیونده زده و اثری کم نظیر خلق کرده است.
کار او را می توان یک نوع تاریخ نگاری با شیوه ای مبتکرانه دانست. این کتاب به کوشش کامران جمالی به فارسی ترجمه شده است. مترجم با آوردن پی نوشت های متعدد سعی کرده به مخاطب ایرانی برای درک آسان تر مطالب کتاب کمک کند. در بخشی از متن کتاب آمده است: «زمانی که از شدت طوفان کاسته شد، خسارت ها را مشاهده کردیم. می خواستیم گزارش بدهیم. این کار را آموخته بودیم. تخصص ما در همین بود. اما زمانی که جنگ رو به پایان می رفت و آن چه می توانست موضوع گزارش ها قرار گیرد، تنها خسارت ها و ضایعات بود، از ما حداکثر فقط ـ آن هم تا آخرین روز جنگ ـ فراخوان استقامت می خواستند. البته من درباره ی صف های طویل آوارگان فراری پروس شرقی نوشته بودم که قصد داشتند از هایلیگن بابل از روی یخ های رودخانه ی هاف خود را به باریکه ای خشک برسانند، اما هیچ کس، هیچ سیگنالی گزارش مرا از این فاجعه ی نکبت آلود چاپ نکرد.»
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب قرن من را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب قرن من نوشته گونتر گراس با ترجمه کامران جمالی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل داستان، رمان می باشد.
گراس در کتاب قرن من به خوبی تخیل و تاریخ و واقعیت و داستان را به هم پیونده زده و اثری کم نظیر خلق کرده است.
کار او را می توان یک نوع تاریخ نگاری با شیوه ای مبتکرانه دانست. این کتاب به کوشش کامران جمالی به فارسی ترجمه شده است. مترجم با آوردن پی نوشت های متعدد سعی کرده به مخاطب ایرانی برای درک آسان تر مطالب کتاب کمک کند. در بخشی از متن کتاب آمده است: «زمانی که از شدت طوفان کاسته شد، خسارت ها را مشاهده کردیم. می خواستیم گزارش بدهیم. این کار را آموخته بودیم. تخصص ما در همین بود. اما زمانی که جنگ رو به پایان می رفت و آن چه می توانست موضوع گزارش ها قرار گیرد، تنها خسارت ها و ضایعات بود، از ما حداکثر فقط ـ آن هم تا آخرین روز جنگ ـ فراخوان استقامت می خواستند. البته من درباره ی صف های طویل آوارگان فراری پروس شرقی نوشته بودم که قصد داشتند از هایلیگن بابل از روی یخ های رودخانه ی هاف خود را به باریکه ای خشک برسانند، اما هیچ کس، هیچ سیگنالی گزارش مرا از این فاجعه ی نکبت آلود چاپ نکرد.»