کتاب قرن دیوانه من نوشته ایوان کلیما با ترجمه سیدعلیرضا بهشتی شیرازی, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل، ادبیات کهن، داستان های کهن
اینک نمیتوانم اثاثهٔ آن آپارتمان جدید را دقیقاً به یاد آورم؛ خاطرهای مبهم از یک صندوق سبز، یک کتابخانه با کاسهای لاجوردی بر رویش، و یک نقشهٔ بزرگ اروپا و شمال آفریقا آویخته به دیوار اتاق، که پدر از روی آن تحولات جنگ را پی میگرفت. ظاهراً اوضاع خوب نبود. ارتش آلمان داشت به راحتی تمامی آن لکههای رنگی روی نقشه را میگرفت، لکههایی که نامشان را بیغلط آموخته بودم: هلند، بلژیک، فرانسه، دانمارک، نروژ، یوگوسلاوی. علاوه بر همهٔ اینها هیتلر عوضی با کسی به نام استالین، که بر اتحاد شوروی حکم میراند، پیمانی بست که بر اساس آن امپراتوریهای این دو نفر اینک دوست شمرده میشدند. این خبر پدر را حیرتزده کرد. همچنین فهمیدم که این یک نشانهٔ بد است، زیرا لکهای که در نقشه اتحاد شوروی را نشان میداد چنان عظیم بود که اگر نقشه را تا میزدی مابقی اروپا را تماماً میپوشاند.
زمانی که برای اولین بار به خانه جدید اسباب کشیدیم دختران و پسران زیادی آنجا بودند که میشد با آنها بازی کرد. من فوتبال را دوست داشتم و تقریباً آن را خوب بازی میکردم؛ در مرتبهٔ بعد قایمباشکبازی را، چون در آن محله جاهای زیادی برای پنهان شدن بود. سپس با صدور فرمانی از سوی حکومت تحتالحمایه از رفتن به مدرسه، یا سینما، یا پارک محروم شدم و کمی بعد گفتند باید ستارهای بر روی لباسم بپوشم که به من احساس شرم میداد، زیرا میدانستم این علامت مرا از دیگران جدا میکند. هرچند در این زمان آلمان به اتحاد شوروی حمله کرد.
کتاب قرن دیوانه من نوشته ایوان کلیما با ترجمه سیدعلیرضا بهشتی شیرازی, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل، ادبیات کهن، داستان های کهن
اینک نمیتوانم اثاثهٔ آن آپارتمان جدید را دقیقاً به یاد آورم؛ خاطرهای مبهم از یک صندوق سبز، یک کتابخانه با کاسهای لاجوردی بر رویش، و یک نقشهٔ بزرگ اروپا و شمال آفریقا آویخته به دیوار اتاق، که پدر از روی آن تحولات جنگ را پی میگرفت. ظاهراً اوضاع خوب نبود. ارتش آلمان داشت به راحتی تمامی آن لکههای رنگی روی نقشه را میگرفت، لکههایی که نامشان را بیغلط آموخته بودم: هلند، بلژیک، فرانسه، دانمارک، نروژ، یوگوسلاوی. علاوه بر همهٔ اینها هیتلر عوضی با کسی به نام استالین، که بر اتحاد شوروی حکم میراند، پیمانی بست که بر اساس آن امپراتوریهای این دو نفر اینک دوست شمرده میشدند. این خبر پدر را حیرتزده کرد. همچنین فهمیدم که این یک نشانهٔ بد است، زیرا لکهای که در نقشه اتحاد شوروی را نشان میداد چنان عظیم بود که اگر نقشه را تا میزدی مابقی اروپا را تماماً میپوشاند.
زمانی که برای اولین بار به خانه جدید اسباب کشیدیم دختران و پسران زیادی آنجا بودند که میشد با آنها بازی کرد. من فوتبال را دوست داشتم و تقریباً آن را خوب بازی میکردم؛ در مرتبهٔ بعد قایمباشکبازی را، چون در آن محله جاهای زیادی برای پنهان شدن بود. سپس با صدور فرمانی از سوی حکومت تحتالحمایه از رفتن به مدرسه، یا سینما، یا پارک محروم شدم و کمی بعد گفتند باید ستارهای بر روی لباسم بپوشم که به من احساس شرم میداد، زیرا میدانستم این علامت مرا از دیگران جدا میکند. هرچند در این زمان آلمان به اتحاد شوروی حمله کرد.