کتاب ظرافت جوجه تیغی نوشته موریل باربری ترجمه مرتضی کلانتریان توسط انتشارات آگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان
من یکی از چرخدندههای گوناگون این باور اجتماعیام که موجب شکل دادن رؤیای بزرگ جهانشمولی شده که بر طبق آن زندگی مفهومی دارد که نمیتوان به آسانی به رمز و راز آن پی برد. و چون در جایی نوشته شده که سرایدارهایِ زن پیر، زشت و بدعنقاند و همینطور با حروف آتشین بر گنبد گیتی ثبت شده که سرایدارهای زن گربه چاق و بیحالی دارند که بر کوسنهای مبلشان لم داده و چُرت میزند، من هم علیالاصول باید چنین وضعی داشته باشم. در همین زمینه گفته شده، سرایدارِ زن، تماموقت، جلو تلویزیون میخکوب شده و گربهاش در کنارش چُرت میزند و بویِ سوپ کلم و غذاهای بدبوی دیگرش در تمام راهرو میپیچد. من این شانس باورنکردنی را دارم که سرایدار یک ساختمانِ سطح بالا هستم. ولی یکبار که آقای دوبروگلی، عضو شورای دولتی، ساکن طبقه اول، از جلو اتاق سرایداریام رد میشد و من مشغول تهیه یکی از این غذاهای بدنام بودم سخت احساس حقارت کردم، ولی به هر ترتیبی بود توانستم به کمک قیافه فرمانبردارانهام خودم را نجات بدهم و امیدوار بودم که او ماجرا را به اطلاع همسر مؤدب ولی بسیار جّدیاش نرسانده باشد.
این قضیه مربوط به بیست و هفت سال پیش است. از آن زمان به اینطرف، هر روز، برای خرید یک بُرش ژامبون یا یک تکه جگر گوساله به قصابی میروم و این دو قلم خرید را میان دستهای هویج یا بستهای ماکارونی طوری در زنبیلم میگذارم که توجه همه را جلب کند. چون فقیرم و در ساختمان پولدارها زندگی میکنم، این مواد خوراکی فقیرانه را با برجسته نشان دادن ویژگی عمده آنها که بیبو بودنشان است به نمایش میگذارم تا همزمان بتوانم به کلیشه مورد قبول همگان ضربهای وارد کنم و همینطور نشان دهم که چاقی گربهام، لئون، ظاهرا نتیجه همین مواد خوراکی است که به من اختصاص دارد. با این نمایش، لئون با اشتهای زیاد گوشتِ خوک کرهآلودش را میخورد و من هم بیمزاحمتهای بوجویانه، بیآنکه کسی سوءظن ببرد، غذای مورد علاقهام را تهیه میکنم و میخورم.
کتاب ظرافت جوجه تیغی نوشته موریل باربری ترجمه مرتضی کلانتریان توسط انتشارات آگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان
من یکی از چرخدندههای گوناگون این باور اجتماعیام که موجب شکل دادن رؤیای بزرگ جهانشمولی شده که بر طبق آن زندگی مفهومی دارد که نمیتوان به آسانی به رمز و راز آن پی برد. و چون در جایی نوشته شده که سرایدارهایِ زن پیر، زشت و بدعنقاند و همینطور با حروف آتشین بر گنبد گیتی ثبت شده که سرایدارهای زن گربه چاق و بیحالی دارند که بر کوسنهای مبلشان لم داده و چُرت میزند، من هم علیالاصول باید چنین وضعی داشته باشم. در همین زمینه گفته شده، سرایدارِ زن، تماموقت، جلو تلویزیون میخکوب شده و گربهاش در کنارش چُرت میزند و بویِ سوپ کلم و غذاهای بدبوی دیگرش در تمام راهرو میپیچد. من این شانس باورنکردنی را دارم که سرایدار یک ساختمانِ سطح بالا هستم. ولی یکبار که آقای دوبروگلی، عضو شورای دولتی، ساکن طبقه اول، از جلو اتاق سرایداریام رد میشد و من مشغول تهیه یکی از این غذاهای بدنام بودم سخت احساس حقارت کردم، ولی به هر ترتیبی بود توانستم به کمک قیافه فرمانبردارانهام خودم را نجات بدهم و امیدوار بودم که او ماجرا را به اطلاع همسر مؤدب ولی بسیار جّدیاش نرسانده باشد.
این قضیه مربوط به بیست و هفت سال پیش است. از آن زمان به اینطرف، هر روز، برای خرید یک بُرش ژامبون یا یک تکه جگر گوساله به قصابی میروم و این دو قلم خرید را میان دستهای هویج یا بستهای ماکارونی طوری در زنبیلم میگذارم که توجه همه را جلب کند. چون فقیرم و در ساختمان پولدارها زندگی میکنم، این مواد خوراکی فقیرانه را با برجسته نشان دادن ویژگی عمده آنها که بیبو بودنشان است به نمایش میگذارم تا همزمان بتوانم به کلیشه مورد قبول همگان ضربهای وارد کنم و همینطور نشان دهم که چاقی گربهام، لئون، ظاهرا نتیجه همین مواد خوراکی است که به من اختصاص دارد. با این نمایش، لئون با اشتهای زیاد گوشتِ خوک کرهآلودش را میخورد و من هم بیمزاحمتهای بوجویانه، بیآنکه کسی سوءظن ببرد، غذای مورد علاقهام را تهیه میکنم و میخورم.