کتاب شب پره ها نوشته م مودب پور توسط انتشارات نیریز به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، رمان های فارسی، داستان های فارسی
ساعت حدود ده صبح بود که با کاوه، پسر عموم، سوار ماشین داشتیم می رفتیم طف یه اسایشگاه. پدرم و عموم یه نذری داشتن که باید می بردیم اونجا می دادیم. نذری یه دسنگاه لباسشویی صنعتی بود با یه چک به مبلغ خیلی زیاد!
ماجرای نذرم این بود که پارسان چند روز برامون یه کاری پیش اومد، من و کاوه یه جا قرار داشتیم و نمی تونستیم بریم کارخونه! یعنی در واقع کارخونه پدرم و عموم بود که با هم برادر بودن و هم شریک و هم همسایه! ماها تو دو خونه ویلایی طرفای فرمانیه زندگی می کردیم. پدرم و عموم هر کاری می کردن با هم توش شریک بودن!
خلاصه برای این که سرکار نریم، این کاوه دیوونه خودشو زد به سردرد! عمومم بعد از چند روز به زور فرستادش برای سی تی اسکن و از شانس ما جواب با یه نفر که گویا بیچاره یه تومور تو سرش بود، اشتباه شد.
کتاب شب پره ها نوشته م مودب پور توسط انتشارات نیریز به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، رمان های فارسی، داستان های فارسی
ساعت حدود ده صبح بود که با کاوه، پسر عموم، سوار ماشین داشتیم می رفتیم طف یه اسایشگاه. پدرم و عموم یه نذری داشتن که باید می بردیم اونجا می دادیم. نذری یه دسنگاه لباسشویی صنعتی بود با یه چک به مبلغ خیلی زیاد!
ماجرای نذرم این بود که پارسان چند روز برامون یه کاری پیش اومد، من و کاوه یه جا قرار داشتیم و نمی تونستیم بریم کارخونه! یعنی در واقع کارخونه پدرم و عموم بود که با هم برادر بودن و هم شریک و هم همسایه! ماها تو دو خونه ویلایی طرفای فرمانیه زندگی می کردیم. پدرم و عموم هر کاری می کردن با هم توش شریک بودن!
خلاصه برای این که سرکار نریم، این کاوه دیوونه خودشو زد به سردرد! عمومم بعد از چند روز به زور فرستادش برای سی تی اسکن و از شانس ما جواب با یه نفر که گویا بیچاره یه تومور تو سرش بود، اشتباه شد.