کتاب سیب ها هرگز نمی افتند نوشته لیان موریارتی ترجمه سحر حسابی توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
«سیب ها هرگز نمی افتند» داستان خانوادهای است که در زمینهی تنیس موفق بودهاند. استن و جوی دلانی، زوج مسنیتری هستند که یک مدرسه تنیس راهاندازی کرده و اکنون در حال بازنشستگی هستند. آنها چهار فرزند بزرگ دارند که هر کدام در زندگیشان به دنبال مسیر خود هستند. وقتی جوی ناپدید میشود و نامهی خداحافظی او پیدا میشود، خانواده به چالش کشیده میشود. این ناپدید شدن به طور غیرمنتظرهای تمام اعضای خانواده را درگیر میکند و هر کدام از آنها را وادار میکند تا با گذشته، حقایق پنهان و روابط خود مواجه شوند. کتاب با روایت چندگانهی شخصیتها به تدریج رویدادها و مسائل پیچیدهی خانواده را افشا میکند. مانند سایر آثار موریارتی، «سیب ها هرگز نمی افتند» نیز با زبانی ساده اما عمیق و در عین حال همراه با مواقعی از شوخطبعی، انسانیت و روابط میان افراد یک خانواده را به تصویر میکشد. در این کتاب، لیان موریارتی به مسائلی چون عشق، خیانت، سالهای بازنشستگی، مسائل فرزندان و والدین و تضادهای داخلی و خارجی خانواده میپردازد.
ان که دوستمان دارد بیش از همه به ما آسیب می رساند.
اگر مادرتان گم شده باشد به پلیس اطلاع می دهید؟ حتی اگر پدرتان مظنون اطلی باشد؟ این دوراهی بزرگ پیش روی فرزندان خانواده دیلاتی قرار گرفته است. خانواده دیلانی انسان های متشخصی در جامعه هستند همه به والدین این خانواده جوی و استن غبطه می خورند. در زمین تنیس عالی هستند و ارتباطشات خارج از زمین بی نظیر است. حالا بعد از پنجاه سال زندگی مشترک آکادمی تنیس خود را فروخته اند و اماده ی سال های طلایی زندگی شان هستند. اما چرا همه چیز خراب می شود؟ دختری ناشناس به نان ساوانا ناگهان در خانه دیلاتی ها را می زند و زندگی همه اعضای خانه را به چالش می کشد. یساوانا آینه ای از خطاهای ریز خانواده دیلاتی است که عقده ی بزرگی در زندگی اطرافیان ایجاد کرده است. موریارتی نشان می دهد عشق گاهی سخت است و اشتباه در زندگی لازم است و آسیب رساندن به خانواده اجتناب ناپذیر است.
کتاب سیب ها هرگز نمی افتند نوشته لیان موریارتی ترجمه سحر حسابی توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
«سیب ها هرگز نمی افتند» داستان خانوادهای است که در زمینهی تنیس موفق بودهاند. استن و جوی دلانی، زوج مسنیتری هستند که یک مدرسه تنیس راهاندازی کرده و اکنون در حال بازنشستگی هستند. آنها چهار فرزند بزرگ دارند که هر کدام در زندگیشان به دنبال مسیر خود هستند. وقتی جوی ناپدید میشود و نامهی خداحافظی او پیدا میشود، خانواده به چالش کشیده میشود. این ناپدید شدن به طور غیرمنتظرهای تمام اعضای خانواده را درگیر میکند و هر کدام از آنها را وادار میکند تا با گذشته، حقایق پنهان و روابط خود مواجه شوند. کتاب با روایت چندگانهی شخصیتها به تدریج رویدادها و مسائل پیچیدهی خانواده را افشا میکند. مانند سایر آثار موریارتی، «سیب ها هرگز نمی افتند» نیز با زبانی ساده اما عمیق و در عین حال همراه با مواقعی از شوخطبعی، انسانیت و روابط میان افراد یک خانواده را به تصویر میکشد. در این کتاب، لیان موریارتی به مسائلی چون عشق، خیانت، سالهای بازنشستگی، مسائل فرزندان و والدین و تضادهای داخلی و خارجی خانواده میپردازد.
ان که دوستمان دارد بیش از همه به ما آسیب می رساند.
اگر مادرتان گم شده باشد به پلیس اطلاع می دهید؟ حتی اگر پدرتان مظنون اطلی باشد؟ این دوراهی بزرگ پیش روی فرزندان خانواده دیلاتی قرار گرفته است. خانواده دیلانی انسان های متشخصی در جامعه هستند همه به والدین این خانواده جوی و استن غبطه می خورند. در زمین تنیس عالی هستند و ارتباطشات خارج از زمین بی نظیر است. حالا بعد از پنجاه سال زندگی مشترک آکادمی تنیس خود را فروخته اند و اماده ی سال های طلایی زندگی شان هستند. اما چرا همه چیز خراب می شود؟ دختری ناشناس به نان ساوانا ناگهان در خانه دیلاتی ها را می زند و زندگی همه اعضای خانه را به چالش می کشد. یساوانا آینه ای از خطاهای ریز خانواده دیلاتی است که عقده ی بزرگی در زندگی اطرافیان ایجاد کرده است. موریارتی نشان می دهد عشق گاهی سخت است و اشتباه در زندگی لازم است و آسیب رساندن به خانواده اجتناب ناپذیر است.