کتاب سگ ولگرد نوشته صادق هدایت, توسط انتشارات نگاه با موضوع ادبیات فارسی, رمان فارسی، داستان ایرانی، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
«سگ ولگرد» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱) داستان نویس معاصر ایرانی است.
سبک نو و خاص هدایت در نوشتن داستان های کوتاه، او را الگوی نویسندگان بعد از خود کرده است. داستان های کوتاه این مجموعه شامل «سگ ولگرد»، «دن ژوان کرج»، «بن بست»، «کانیا»، «تخت ابونصر»، «تجلی»، «تاریک خانه» و «میهن پرست» است.
چند دکان کوچک نانوائى، قصابى، عطارى، دو قهوهخانه و یک سلمانى که همه آنها براى سد جوع و رفع احتیاجات خیلى ابتدائى زندگى بود تشکیل میدان ورامین را مىداد. میدان و آدمهایش زیر خورشید قهار، نیم سوخته، نیم بریان شده، آرزوى اولین نسیم غروب و سایه شب را مىکردند. آدمها، دکانها، درختها و جانوران از کار و جنبش افتاده بودند. هواى گرمى روى سر آنها سنگینى مىکرد و گرد و غبار نرمى جلو آسمان لاجوردى موج مىزد، که بواسطه آمد و شد اتومبیلها پیوسته به غلظت آن مىافزود.
یکطرف میدان درخت چنار کهنى بود که میان تنهاش پوک و ریخته بود، ولى با سماجت هرچه تمامتر شاخههاى کج و کوله نقرسى خود را گسترده بود و زیر سایه برگهاى خاکآلودش یک سکوى پهن بزرگ زده بودند، که دو پسربچه در آنجا به آواز رسا، شیربرنج و تخمه کدو مىفروختند. آب گلآلود غلیظى از میان جوى جلو قهوهخانه، بزحمت خودش را مىکشاند و رد مىشد........
کتاب سگ ولگرد نوشته صادق هدایت, توسط انتشارات نگاه با موضوع ادبیات فارسی, رمان فارسی، داستان ایرانی، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
«سگ ولگرد» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱) داستان نویس معاصر ایرانی است.
سبک نو و خاص هدایت در نوشتن داستان های کوتاه، او را الگوی نویسندگان بعد از خود کرده است. داستان های کوتاه این مجموعه شامل «سگ ولگرد»، «دن ژوان کرج»، «بن بست»، «کانیا»، «تخت ابونصر»، «تجلی»، «تاریک خانه» و «میهن پرست» است.
چند دکان کوچک نانوائى، قصابى، عطارى، دو قهوهخانه و یک سلمانى که همه آنها براى سد جوع و رفع احتیاجات خیلى ابتدائى زندگى بود تشکیل میدان ورامین را مىداد. میدان و آدمهایش زیر خورشید قهار، نیم سوخته، نیم بریان شده، آرزوى اولین نسیم غروب و سایه شب را مىکردند. آدمها، دکانها، درختها و جانوران از کار و جنبش افتاده بودند. هواى گرمى روى سر آنها سنگینى مىکرد و گرد و غبار نرمى جلو آسمان لاجوردى موج مىزد، که بواسطه آمد و شد اتومبیلها پیوسته به غلظت آن مىافزود.
یکطرف میدان درخت چنار کهنى بود که میان تنهاش پوک و ریخته بود، ولى با سماجت هرچه تمامتر شاخههاى کج و کوله نقرسى خود را گسترده بود و زیر سایه برگهاى خاکآلودش یک سکوى پهن بزرگ زده بودند، که دو پسربچه در آنجا به آواز رسا، شیربرنج و تخمه کدو مىفروختند. آب گلآلود غلیظى از میان جوى جلو قهوهخانه، بزحمت خودش را مىکشاند و رد مىشد........