کتاب روزی همچون روزهای دیگر نوشته گابریل گارسیا مارکز با ترجمه نیکتا تیموری، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان خارجی، ادبیات اسپانیا
مارکز از نویسندگان به نام و بزرگترین نویسنده کلمبیایی است، او دارنده جایزه نوبل ادبیات و خالق آثاری بی نظیر و منحصر به خودش است. نوشته هایش در دنیای حقیقی و از حوادثی واقعی نشأت می گیرند. اما گاه پدیده ها و ماجراهایی در میان داستان هایش به چشم می آید که از واقعیت به دورند، با این حال او چنان با مهارت به خلق ذهنیاتش می پردازد که گویا چیزی جز حقیقت را بیان نمی کند وی را نویسنده سبک رئالیسم جادویی می دانند هر چند خودش چندان با جادویی بودن آنچه در آثارش بیان می دارد، موافق نیست.
سحرگاهان که سپیده می زد، داماسو به اتاق داخل شد. زنش، آنا که فرزندی شش ماهه در شکم داشت، با لباس خواب بر تن و کفش راحتی بر پا، روی تخت خواب نشسته بود. داماسو متوجه شد که همسرش تمام شب را در انتظار مراجعت او بیدار مانده و حال که شوهرش برگشته بود، هنوز هم با نگاه هایی توأم با انتظار، به او خیره شده است.به او اشاره ای نمود که خیالش دیگر راحت باشد.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب روزی همچون روزهای دیگر را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب روزی همچون روزهای دیگر نوشته گابریل گارسیا مارکز با ترجمه نیکتا تیموری، توسط انتشارات آریابان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان خارجی، ادبیات اسپانیا
مارکز از نویسندگان به نام و بزرگترین نویسنده کلمبیایی است، او دارنده جایزه نوبل ادبیات و خالق آثاری بی نظیر و منحصر به خودش است. نوشته هایش در دنیای حقیقی و از حوادثی واقعی نشأت می گیرند. اما گاه پدیده ها و ماجراهایی در میان داستان هایش به چشم می آید که از واقعیت به دورند، با این حال او چنان با مهارت به خلق ذهنیاتش می پردازد که گویا چیزی جز حقیقت را بیان نمی کند وی را نویسنده سبک رئالیسم جادویی می دانند هر چند خودش چندان با جادویی بودن آنچه در آثارش بیان می دارد، موافق نیست.
سحرگاهان که سپیده می زد، داماسو به اتاق داخل شد. زنش، آنا که فرزندی شش ماهه در شکم داشت، با لباس خواب بر تن و کفش راحتی بر پا، روی تخت خواب نشسته بود. داماسو متوجه شد که همسرش تمام شب را در انتظار مراجعت او بیدار مانده و حال که شوهرش برگشته بود، هنوز هم با نگاه هایی توأم با انتظار، به او خیره شده است.به او اشاره ای نمود که خیالش دیگر راحت باشد.