کتاب رمان انگلیسی Heavy اثر M. L. Burns توسط انتشارات Independently published به چاپ رسیده است.
کالیستا - هر کسی گذشتهای دارد، اما گذشتهی من طوفانی است که هرگز از تعقیب من دست نمیکشد. وقتی زندگیام به دست خودم در شعلههای آتش میسوزد، با یک انتخاب غیرممکن روبرو میشوم: هر آنچه ساختهام را از دست بدهم یا در یک کلبهی دورافتاده با یک قاتل پنهان شوم. نقشهام این است که خانهی تعطیلاتی را که خانوادهام زمانی تابستانها را در آن میگذراندند، بازسازی کنم، به این امید که حواسم را از هرج و مرج پرت کند. اما یک مشکل اساسی وجود دارد: هماتاقیام خیلی داغ است. و این هماتاقی داغ کیست؟ عموی ناتنی لعنتیام. او یک قاتل محکوم با سابقهای به تاریکی خودم است، و شاید این کلبه تنها چیزی نباشد که به شدت به دنبال اصلاحش هستم.
رونان - پانزده سال پشت میلههای زندان، و آزادی طعمی شیرینتر از سلول بتنی قدیمیام ندارد. فکر کردم که خودم را تا گور زودهنگام مینوشم یا دوباره به زندان برمیگردم. بعد خواهرزادهی کوچکم از راه رسید و التماس میکرد که در جایی که برادرم به من اجازه داده بود زندگی کند، بماند. او دارد کلبه را تعمیر میکند، اما از چشمانش میبینم که من هم در برنامهی تعمیرات هستم. اما من نیازی به تعمیر ندارم؛ من شکسته نشدهام، فقط فراموش شدهام. او یک جنگجوی زیباست که رازهایی دارد که آمادهی به اشتراک گذاشتن آنها نیست. اما او در قفسی با شیری است که مدت زیادی گرسنگی کشیده است، و حالا که من آزاد شدهام، اشتهایی دارم که فقط با او سیر میشود.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب رمان انگلیسی Heavy را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب رمان انگلیسی Heavy اثر M. L. Burns توسط انتشارات Independently published به چاپ رسیده است.
کالیستا - هر کسی گذشتهای دارد، اما گذشتهی من طوفانی است که هرگز از تعقیب من دست نمیکشد. وقتی زندگیام به دست خودم در شعلههای آتش میسوزد، با یک انتخاب غیرممکن روبرو میشوم: هر آنچه ساختهام را از دست بدهم یا در یک کلبهی دورافتاده با یک قاتل پنهان شوم. نقشهام این است که خانهی تعطیلاتی را که خانوادهام زمانی تابستانها را در آن میگذراندند، بازسازی کنم، به این امید که حواسم را از هرج و مرج پرت کند. اما یک مشکل اساسی وجود دارد: هماتاقیام خیلی داغ است. و این هماتاقی داغ کیست؟ عموی ناتنی لعنتیام. او یک قاتل محکوم با سابقهای به تاریکی خودم است، و شاید این کلبه تنها چیزی نباشد که به شدت به دنبال اصلاحش هستم.
رونان - پانزده سال پشت میلههای زندان، و آزادی طعمی شیرینتر از سلول بتنی قدیمیام ندارد. فکر کردم که خودم را تا گور زودهنگام مینوشم یا دوباره به زندان برمیگردم. بعد خواهرزادهی کوچکم از راه رسید و التماس میکرد که در جایی که برادرم به من اجازه داده بود زندگی کند، بماند. او دارد کلبه را تعمیر میکند، اما از چشمانش میبینم که من هم در برنامهی تعمیرات هستم. اما من نیازی به تعمیر ندارم؛ من شکسته نشدهام، فقط فراموش شدهام. او یک جنگجوی زیباست که رازهایی دارد که آمادهی به اشتراک گذاشتن آنها نیست. اما او در قفسی با شیری است که مدت زیادی گرسنگی کشیده است، و حالا که من آزاد شدهام، اشتهایی دارم که فقط با او سیر میشود.