بخشی از رمان دفترچه خاطرات
دفترچه خاطرات داستانی ست در قالب یادداشت های روزانه که میستی کلایمن، شخصیت اصلی رمان، برای شوهرش، پیتر نوشته است. پیتر پس از اقدام به خودکشی، به کما می رود و در بیمارستان بستری میشود. میستی زمانی به تحصیل در رشته هنر مشغول بود و رویای زندگی آزاد و خلاقانه یک هنرمند را در سر می پروراند؛ اکنون پس از ازدواج با پیتر و آمدن به جزیره ویتنسی که قبلا مکانی زیبا و منحصر به فرد بود و اینک به سبب هجوم توریست ها رفته رفته رو به ویرانی ست، زندگی اش به روزمرگی های رخوت آلود خدمتکاری ساده در هتل خلاصه میشود.
پس از به کما رفتن پیتر، رازی آشمار میشود حاکی از این که او بعضی از اتاق های خانه هایی را که سابقا کار بازسازی شان را بر عهده داشت. از نظر پنهان ساخته و با دستخطی بسیار بد، پیغام هایی زشت و هولناک بر سراسر دیوارهای آن اتاق های نهان نوشته است. صاحبخانه های خشمگین از هرسو علیهش شکایت میکنند و بدین ترتیب، واپسین کورسوی امید میستی برای تبدیل شدن به هنرمندی بزرگ به خاکستر بدل می گردد.
اما بعد، چنان که گویی جسم میستی به تسخیر روح هنرمندی افسانه ای به نام مائورا در آمده که دو قرن پیش در همین جزیره ساکن بود. وی دوباره نقاشی کردن را به شکلی مسحور کننده آغاز میکند. اما آیا این احتمال وجود دارد که استعداد نورسته میستی چیزی نباشد جز بخشی از یک نقشه شگرف و به غایت شوم؟ قطعا نباید چنین احتمالی را نادیده گرفت...
بخشی از رمان دفترچه خاطرات
دفترچه خاطرات داستانی ست در قالب یادداشت های روزانه که میستی کلایمن، شخصیت اصلی رمان، برای شوهرش، پیتر نوشته است. پیتر پس از اقدام به خودکشی، به کما می رود و در بیمارستان بستری میشود. میستی زمانی به تحصیل در رشته هنر مشغول بود و رویای زندگی آزاد و خلاقانه یک هنرمند را در سر می پروراند؛ اکنون پس از ازدواج با پیتر و آمدن به جزیره ویتنسی که قبلا مکانی زیبا و منحصر به فرد بود و اینک به سبب هجوم توریست ها رفته رفته رو به ویرانی ست، زندگی اش به روزمرگی های رخوت آلود خدمتکاری ساده در هتل خلاصه میشود.
پس از به کما رفتن پیتر، رازی آشمار میشود حاکی از این که او بعضی از اتاق های خانه هایی را که سابقا کار بازسازی شان را بر عهده داشت. از نظر پنهان ساخته و با دستخطی بسیار بد، پیغام هایی زشت و هولناک بر سراسر دیوارهای آن اتاق های نهان نوشته است. صاحبخانه های خشمگین از هرسو علیهش شکایت میکنند و بدین ترتیب، واپسین کورسوی امید میستی برای تبدیل شدن به هنرمندی بزرگ به خاکستر بدل می گردد.
اما بعد، چنان که گویی جسم میستی به تسخیر روح هنرمندی افسانه ای به نام مائورا در آمده که دو قرن پیش در همین جزیره ساکن بود. وی دوباره نقاشی کردن را به شکلی مسحور کننده آغاز میکند. اما آیا این احتمال وجود دارد که استعداد نورسته میستی چیزی نباشد جز بخشی از یک نقشه شگرف و به غایت شوم؟ قطعا نباید چنین احتمالی را نادیده گرفت...