کتاب دست به دهان گاه شماری شکست های نخستین

کتاب دست به دهان (گاه شماری شکست های نخستین) نوشته پل استر ترجمه بهرنگ رجبی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان فارسی

 این کتاب، شرح حالی شگفت انگیز و اغلب طنزآمیز درباره ی سال های جوانی استر است، در زمانی که او برای منتشر شدن نوشته هایش و همچنین تأمین مخارج زندگی خود با مشکلات زیادی رو به رو بود. استر پس از ترک دبیرستان با فراز و نشیب های بسیار، از قواعد مرسوم و یک زندگی دوگانه (کار تمام وقت در یک شرکت همزمان با نویسندگی) اجتناب کرد. از خیابان های نیویورک، دوبلین و پاریس گرفته تا ماجرایی سوررئال در روستایی در مکزیک، روایت پل استر از زندگی کردن بر لبه ی نابودی، مجموعه ای از شخصیت هایی فراموش نشدنی را به ما معرفی می کند و از معنای نویسنده بودن نیز پرده برمی دارد.

بخشی ازمتن کتاب

 پدرم کنس بود، مادرم ولخرج. مادرم خرج می کرد، پدرم نه. خاطره ی فقر، دست از جان پدرم برنداشته بود و حتی با این که اوضاع و احوالش عوض شده بود، هیچگاه نتواست یک سره بپذیرد و باور کند این تغییر را. به عکس، مادرم از این اوضاع و احوال دگرگون شده لذت دنیا را می برد. کیف می کرد از تشریفات خرید کردن و مثل خیلی از آمریکایی های پیش تر و هم عصر خودش، خرید شده بود برایش وسیله ابراز وجود و بعضی از وقت ها اصلا تا حد نوعی خلق هنری بالایش می برد.
 من پسربچه وسط این جنگ ایدئولوژیک گیر افتاده بودم. مادرم می بردم خرید لباس، می کشاندم به دل گردباد شور و شوق و گشاده دستی اش، و من بارها و بارها می گذاشتم ترغیبم کند به خواستن چیزهایی که پیشنهاد می کرد، همیشه هم چیزهایی بیش از آنچه انتظارش را داشتم، همیشه چیزهایی بیش از آنچه فکر می کردم احتیاج دارم. ناممکن بود مقاومت، ناممکن بود لذت نبردن از اینکه کارمندهای فروشگاه ها چطور حلقه به گوش پی دستوراتش می دوند، ناممکن بود تحت تأثیر قدرت اجرای مادرم قرار نگرفتن. با این حال خوشبختی من همیشه آمیخته با مقدار زیادی اضطراب هم بود، چون دقیقا می دانستم پدرم قرار است چه بگوید وقتی صورت حساب دستش می رسید.
 شش هفت سالم بود و هنوز یادم است چقدر احساس بدبختی کردم. کوشیده بودم حسابی مراقب باشم و با این حال، به رغم همه ی احتیاط ها، باز پولم را گم کرده بودم. چطور گذاشته بودم چنین اتفاقی بیفتد؟ چون نیاز به توجیهی منطقی داشتم، حکم دادم خدا مجازاتم کرده. نمی دانستم چرا، اما مطمئن بودم قدرت متعال دست کرده توی جیبم و با دست های خودش سکه را برداشته.


  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
38,000
٪7
35,340 تومان
توضیحات

کتاب دست به دهان (گاه شماری شکست های نخستین) نوشته پل استر ترجمه بهرنگ رجبی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان فارسی

 این کتاب، شرح حالی شگفت انگیز و اغلب طنزآمیز درباره ی سال های جوانی استر است، در زمانی که او برای منتشر شدن نوشته هایش و همچنین تأمین مخارج زندگی خود با مشکلات زیادی رو به رو بود. استر پس از ترک دبیرستان با فراز و نشیب های بسیار، از قواعد مرسوم و یک زندگی دوگانه (کار تمام وقت در یک شرکت همزمان با نویسندگی) اجتناب کرد. از خیابان های نیویورک، دوبلین و پاریس گرفته تا ماجرایی سوررئال در روستایی در مکزیک، روایت پل استر از زندگی کردن بر لبه ی نابودی، مجموعه ای از شخصیت هایی فراموش نشدنی را به ما معرفی می کند و از معنای نویسنده بودن نیز پرده برمی دارد.

بخشی ازمتن کتاب

 پدرم کنس بود، مادرم ولخرج. مادرم خرج می کرد، پدرم نه. خاطره ی فقر، دست از جان پدرم برنداشته بود و حتی با این که اوضاع و احوالش عوض شده بود، هیچگاه نتواست یک سره بپذیرد و باور کند این تغییر را. به عکس، مادرم از این اوضاع و احوال دگرگون شده لذت دنیا را می برد. کیف می کرد از تشریفات خرید کردن و مثل خیلی از آمریکایی های پیش تر و هم عصر خودش، خرید شده بود برایش وسیله ابراز وجود و بعضی از وقت ها اصلا تا حد نوعی خلق هنری بالایش می برد.
 من پسربچه وسط این جنگ ایدئولوژیک گیر افتاده بودم. مادرم می بردم خرید لباس، می کشاندم به دل گردباد شور و شوق و گشاده دستی اش، و من بارها و بارها می گذاشتم ترغیبم کند به خواستن چیزهایی که پیشنهاد می کرد، همیشه هم چیزهایی بیش از آنچه انتظارش را داشتم، همیشه چیزهایی بیش از آنچه فکر می کردم احتیاج دارم. ناممکن بود مقاومت، ناممکن بود لذت نبردن از اینکه کارمندهای فروشگاه ها چطور حلقه به گوش پی دستوراتش می دوند، ناممکن بود تحت تأثیر قدرت اجرای مادرم قرار نگرفتن. با این حال خوشبختی من همیشه آمیخته با مقدار زیادی اضطراب هم بود، چون دقیقا می دانستم پدرم قرار است چه بگوید وقتی صورت حساب دستش می رسید.
 شش هفت سالم بود و هنوز یادم است چقدر احساس بدبختی کردم. کوشیده بودم حسابی مراقب باشم و با این حال، به رغم همه ی احتیاط ها، باز پولم را گم کرده بودم. چطور گذاشته بودم چنین اتفاقی بیفتد؟ چون نیاز به توجیهی منطقی داشتم، حکم دادم خدا مجازاتم کرده. نمی دانستم چرا، اما مطمئن بودم قدرت متعال دست کرده توی جیبم و با دست های خودش سکه را برداشته.


مشخصات
  • ناشر
    چشمه
  • نویسنده
    پل استر
  • مترجم
    بهرنگ رجبی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    سوم
  • تعداد صفحات
    142
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش