کتاب دختر پرتقالی نوشته یوستین گردر با ترجمه نازنین عرب, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
دختر پرتقالی کتابی ست فلسفی برای کودکان.
کتابی که در عین سادگی همانند سایر آثار «گردر»، خواننده را با پیچیدگی های فلسفه و شناخت ما از جهان همراه می سازد. پسر پانزده ساله ای به نام جرج که نامه های طولانی پدرش را از طریق مادر بزرگ خود دریافت می کند نکته اینجاست که پدر یازده سال قبل بر اثر بیماری صعب العلاجی از دنیا رفته است. دختر پرتقالی گفت و گویی ست شاعرانه از پدر و پسری که در دو زمان مختلف زیسته اند. روایت آشنایی پدر با دختر پرتقالی که به صورت مرموزی تا انتهای نامه ها برای پسرش نامکشوف باقی می ماند. و اصرار پدر برای شناخت فرزندش از خود که به گفته مادر، در دوران حیاتش بزرگترین دغدغه و اندوه پدر بوده است......
پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت وقتی تنها چهار سال داشتم. فکر میکردم دیگر هیچوقت هیچ چیزی دربارۀ او نخواهم شنید، ولی حالا داریم این کتاب را با هم مینویسیم.
اینها اولین سطرهای این کتاب هستند و من دارم این سطرها را مینویسم، نوشتههای پدرم در ادامه میآیند. در واقع او بیشتر از من حرف برای گفتن دارد.
من مطمئن نیستم چقدر خوب پدرم را به خاطر بیاورم.
احتمالاً تنها به این خاطر او را به یاد میآورم که بارها و بارها به عکسهایش نگاه کردهام.
تنها عکسی که خیلی خوب به یاد میآورم، عکسی است که در آن با پدرم بیرونِ خانه در تراس نشستهایم و به ستارهها نگاه میکنیم.
در یکی از عکسها، من و پدرم روی مبل چرمی زردرنگ توی سالن نشستهایم. به نظر میرسد که پدرم مشغول تعریف داستان قشنگی برایم هست. ما هنوز هم آن مبل را داریم فقط پدرم دیگر روی آن مبل نمینشیند.
کتاب دختر پرتقالی نوشته یوستین گردر با ترجمه نازنین عرب, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
دختر پرتقالی کتابی ست فلسفی برای کودکان.
کتابی که در عین سادگی همانند سایر آثار «گردر»، خواننده را با پیچیدگی های فلسفه و شناخت ما از جهان همراه می سازد. پسر پانزده ساله ای به نام جرج که نامه های طولانی پدرش را از طریق مادر بزرگ خود دریافت می کند نکته اینجاست که پدر یازده سال قبل بر اثر بیماری صعب العلاجی از دنیا رفته است. دختر پرتقالی گفت و گویی ست شاعرانه از پدر و پسری که در دو زمان مختلف زیسته اند. روایت آشنایی پدر با دختر پرتقالی که به صورت مرموزی تا انتهای نامه ها برای پسرش نامکشوف باقی می ماند. و اصرار پدر برای شناخت فرزندش از خود که به گفته مادر، در دوران حیاتش بزرگترین دغدغه و اندوه پدر بوده است......
پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت وقتی تنها چهار سال داشتم. فکر میکردم دیگر هیچوقت هیچ چیزی دربارۀ او نخواهم شنید، ولی حالا داریم این کتاب را با هم مینویسیم.
اینها اولین سطرهای این کتاب هستند و من دارم این سطرها را مینویسم، نوشتههای پدرم در ادامه میآیند. در واقع او بیشتر از من حرف برای گفتن دارد.
من مطمئن نیستم چقدر خوب پدرم را به خاطر بیاورم.
احتمالاً تنها به این خاطر او را به یاد میآورم که بارها و بارها به عکسهایش نگاه کردهام.
تنها عکسی که خیلی خوب به یاد میآورم، عکسی است که در آن با پدرم بیرونِ خانه در تراس نشستهایم و به ستارهها نگاه میکنیم.
در یکی از عکسها، من و پدرم روی مبل چرمی زردرنگ توی سالن نشستهایم. به نظر میرسد که پدرم مشغول تعریف داستان قشنگی برایم هست. ما هنوز هم آن مبل را داریم فقط پدرم دیگر روی آن مبل نمینشیند.