کتاب داستان های شکسپیر نوشته ویلیام شکسپیر با ترجمه حسن شهباز، علی اصغر حکمت, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, 16 نمایشنامه میباشد.
رمانی که می خوانید دربردارندۀ 16 نمایشنامه از شاعر و نمایشنامه نویس پرآوازۀ انگلیسی، ویلیام شکسپیر، است که با نوشتاری روان و مطلوب به شکل داستان بازنویسی شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
بخشی از کتاب
در شهر ونیز توانگری بود برابانتو نام که در شورای شهر سمت وکالت داشت. او را دختری بود دسدمونا نام که در نیکی خصال و عفت و پاکدامنی از دیگر دوشیزگان شهر گوی سبقت می ربود. جمال و کمال این دختر و مال فراوانی که به آن گوهر یکدانه پس از مرگ پدر می رسید بسیاری از محتشمان شهر را به خواستگاری وی برانگیخته بود. اما دسدمونا در میان آن همه دل باختگان ونیزی کسی را که سزاوار همسری خویش باشد نمی یافت و علت آن هم این بود که دسدمونا صفای سیرت و کمال معنوی مردان را از حسن صورت و برازندگی اندام آنها برتر می شناخت و از همین رهگذر گوشۀ نظرش به عربی سیاه چُرده بود که پدرش بارها وی را به خانۀ خود دعوت کرده و پیوند دوستی را با وی موکد ساخته بود.
دسدمونا را در این شیفتگی به عربی سیاه چهره که نامش اوتللو بود سرزنش نمی شد کرد، زیرا عرب زاده را نسب به یکی از سران محتشم قبیله ای بزرگ می رسید و در نجابت و آراستگی و حسن سیرت مانند نداشت…
کتاب داستان های شکسپیر نوشته ویلیام شکسپیر با ترجمه حسن شهباز، علی اصغر حکمت, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, 16 نمایشنامه میباشد.
رمانی که می خوانید دربردارندۀ 16 نمایشنامه از شاعر و نمایشنامه نویس پرآوازۀ انگلیسی، ویلیام شکسپیر، است که با نوشتاری روان و مطلوب به شکل داستان بازنویسی شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
بخشی از کتاب
در شهر ونیز توانگری بود برابانتو نام که در شورای شهر سمت وکالت داشت. او را دختری بود دسدمونا نام که در نیکی خصال و عفت و پاکدامنی از دیگر دوشیزگان شهر گوی سبقت می ربود. جمال و کمال این دختر و مال فراوانی که به آن گوهر یکدانه پس از مرگ پدر می رسید بسیاری از محتشمان شهر را به خواستگاری وی برانگیخته بود. اما دسدمونا در میان آن همه دل باختگان ونیزی کسی را که سزاوار همسری خویش باشد نمی یافت و علت آن هم این بود که دسدمونا صفای سیرت و کمال معنوی مردان را از حسن صورت و برازندگی اندام آنها برتر می شناخت و از همین رهگذر گوشۀ نظرش به عربی سیاه چُرده بود که پدرش بارها وی را به خانۀ خود دعوت کرده و پیوند دوستی را با وی موکد ساخته بود.
دسدمونا را در این شیفتگی به عربی سیاه چهره که نامش اوتللو بود سرزنش نمی شد کرد، زیرا عرب زاده را نسب به یکی از سران محتشم قبیله ای بزرگ می رسید و در نجابت و آراستگی و حسن سیرت مانند نداشت…