رمان داستان من نوشته مریلین مونرو با ترجمه معصومه عسکری, توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, زندگینامه و خاطره, ادبیات داستانی, داستان خارجی
هالیوودی که من می شناختم،هالیوود بد شانسی بود و بدبختی.تقریبا هرکس را که می شناختم یا سو تغذیه داشت یا به فکر خودکشی بود.مثل یک بیت شعر بود آب آب همه جا آب امان از یک قطره در دهان ما نام نام آوازه اما یکی یک سلام هم به ما نمیکرد. غذای مان در پیشخوان قهوه خانه های ارزان بود و جای مان در اتاق های انتظار ما زیباترین قبیله گدایانی بودیم که تازه شهری به خود دیده و تعدادمان هم کم نبود!پرندگان ملکه ی زیبایی،دختران دانشگاهی زرق و برق دار،و دختران پری سیمایی که خانه دار بودند،از همه جا در این شهر گرد هم آمده بودند. از شهرها و مزرعه ها از کارخانه ها مراکز رقص و آواز و آموزشگاه های هنرهای نمایشی و حالا در این بین یک نفر هم از یتیم خانه آمده بود. و دور ورمان پر از گرگ بود نه از آن گرگ های بزرگ که داخل استودیوها نشسته اند.گرگ هایی کوچک آژانس های استعدادیابی بدون دفتر و مرکز دفترهای تبلیغاتی بی مشتری،واسطه هایی بدون ارتباط با مخاطبین یا مدیران،قهوه خانه ها و کافه های ارزان پر از مدیرانی بود که آماده ی بستن قرارداد بودند،فقط کافی بود ثبت نام کنی و شرط ثبت نام آن ها معمولا در تخت خواب می گذشت.
رمان داستان من نوشته مریلین مونرو با ترجمه معصومه عسکری, توسط انتشارات میلکان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, زندگینامه و خاطره, ادبیات داستانی, داستان خارجی
هالیوودی که من می شناختم،هالیوود بد شانسی بود و بدبختی.تقریبا هرکس را که می شناختم یا سو تغذیه داشت یا به فکر خودکشی بود.مثل یک بیت شعر بود آب آب همه جا آب امان از یک قطره در دهان ما نام نام آوازه اما یکی یک سلام هم به ما نمیکرد. غذای مان در پیشخوان قهوه خانه های ارزان بود و جای مان در اتاق های انتظار ما زیباترین قبیله گدایانی بودیم که تازه شهری به خود دیده و تعدادمان هم کم نبود!پرندگان ملکه ی زیبایی،دختران دانشگاهی زرق و برق دار،و دختران پری سیمایی که خانه دار بودند،از همه جا در این شهر گرد هم آمده بودند. از شهرها و مزرعه ها از کارخانه ها مراکز رقص و آواز و آموزشگاه های هنرهای نمایشی و حالا در این بین یک نفر هم از یتیم خانه آمده بود. و دور ورمان پر از گرگ بود نه از آن گرگ های بزرگ که داخل استودیوها نشسته اند.گرگ هایی کوچک آژانس های استعدادیابی بدون دفتر و مرکز دفترهای تبلیغاتی بی مشتری،واسطه هایی بدون ارتباط با مخاطبین یا مدیران،قهوه خانه ها و کافه های ارزان پر از مدیرانی بود که آماده ی بستن قرارداد بودند،فقط کافی بود ثبت نام کنی و شرط ثبت نام آن ها معمولا در تخت خواب می گذشت.